13

496 130 72
                                    

.

داشتم به این فکر میکردم که خیلی وقته زندگی قبلیمو فراموش کردم و دیگه بخشی از دغدغم نیست. همونطور که برای خیلیا مهم نیست چرا پونزده سال پیش وقتی پنج سالشون بوده مادرشون تکه بزرگتر پراشکیو به خواهرشون داده، یا چرا ساعت پخش برنامه‌ی مورد علاقشون از ده صبح به هشت صبح تغییر پیدا کرده. دیگه اون سال‌های دور کم کم برای من هم اهمیتشون رو از دست دادن و تبدیل به بخشی از خاطرات خاک خورده انبار حافظم شدن.

به سختی میتونستم آخرین سکسم رو به خاطر بیارم و حالا توی تخت کنار کی‌جی بودم. یه پسر! طوری قلبم برای شنیدن "عزیزدلم" به لرزه افتاد که انگار سال‌های سال در انتظار باریکه‌ای از نور محبت عاشقانه خشک شده بود و حالا یک دفعه روشنایی اونو لمس کرد تا دوباره شکوفه بزنه. مادر جدیدم و سهون، هر دو منو از محبت سیراب میکردن اما محبت عاشقانه آمیخته با شور شهوت و لرزش زانوهام و بوسه‌های گرم فرانسوی چیزی بود که قلب و بدنم مدت‌ها بدون اینکه حتی خودم بدونم چشم به راهش بود.

دستم رو دراز کردم تا دوباره پشت لب کی جی که چند تار موی نازک روش رشد کرده بود رو همراه با لب‌هاش لمس کنم اما دستم رو بالشت خالی کنارم کشیده شد. چشم‌هامو باز کردم. صبح شده بود. کی جی اونجا نبود. دلم ریخت. از تخت بلند شدم. کیفم هنوز گوشه‌ی اتاق بود. یونیفورم مدرسم رو پوشیدم و از اتاق خارج شدم. سهون روی کاناپه خوابیده بود و یه دختر و پسر پایین پاهاش افتاده بودن. بقیه هم کف آشپزخونه ولو شده بودن و هنوز بیدار نشده بودن. دیدن اون صحنه مثل تماشای فاجعه‌ی بعد از جنگ بود. بین تمام اون‌ آدما چرخیدم و صورت‌هاشونو برانداز کردم اما اثری از کی جی نبود.

صدای فیل، یعنی صدای پیام گوشی سهون بلند شد. مطمئن بودم مامان الان نگرانمونه برای همین گوشیش رو برداشتم تا اگه پیام از طرف اون بود، جوابی بهش بدم. اما پیام از طرف مامان نبود. پیام از طرف کسی بود که به اسم kajay manager سیو شده بود. از اسمش حدس زدم ربطی به کی جی داره و پیامش رو خوندم:

"19-10, Deokjindong 2(i)-ga, Deokjin-gu Jeonju-si, Jeollabuk-do"

پیام دیگه‌ای اومد:

"اینم اون یکی شمارشه (وقتی زنگ زدی بگو پالتو یشمی خریدم):
+82-6-401-4477

اگه کار دیگه‌ای داشتی میتونی بهم زنگ بزنی. فقط اگه کار واجبی داشتی! به بکهیون هم..."

ادامه‌ی پیام قابل خوندن نبود و باید رمز گوشی سهون رو میزدم تا بتونم بخونم. با دیدن اسمم تقریبا مطمئن شدم این شخص کی جیه. آدرس و شماره‌ی داخل پیام رو تو گوشی خودم ذخیره کردم اما مشخص بود آدرس یکی دیگست نه آدرس خودش. حس کردم بیدار کردن سهون ضرورتی نداره برای همین خودم راه افتادم. روی صندلی ایستگاه اتوبوس نشستم. از طریق گوگل اسم شرکت کی جی رو سرچ کردم اما چیزی پیدا نکردم و بعد چند دقیقه بالا پایین کردن سایت‌های مختلف بالاخره پیداش کردم. توی یکی از سایت‌های خرید و فروش میز و صندلی به کامنتی برخوردم که آدرسش رو نوشته بود. سوار اتوبوس شدم.

SairaiWhere stories live. Discover now