Cherry

576 156 51
                                    

هشت سال بعد

تنها چیزی که سکوت نیمه شب رو میشکست صدای نفس های پر استرس شاهزاده جوانی بود که سمت اتاق مخفی تنها دوستش قدم برمی‌داشت

با باز شدن در خودش رو توی اتاق پرت کرد و سریع در رو پشت سرش بست و نفس راحتی کشید

-سلام

سمت صدا برگشت تا پسر کیوت پشت سرش رو بعد از چند هفته ببینه و با دیدن جونگکوک و لبخندش که دندون هاش رو نشون میداد لبخند زد

+سلام کوکی

کوکی کلمه ای بود که تهیونگ رو یاد طعم شیرین شکلات کارامل مینداخت و هنوزم بعد از چند سال تغییر نکرده بود.

دو قدم به جلو برداشت وطبق عادت پسر روبه روش که چند سانت ازش بلند تر بود رو به آغوش کشید

جونگ کوک از عطر ملایم پرتقال که از بدن تهیونگ بلند میشد با لبخند دستشو دورش حلقه کرد، تنها دلخوشی این سالهاش دیدن تهیونگ و بازی کردن با اون بود و الان که سنشون از بازی گذشته بود یکم همه چیز سخت و معذب کننده بود

تهیونگ سعی می‌کرد جو رو با بغل کردن و صمیمی شدن راحت تر کنه و جونگ کوک از این بابت ازش متشکر بود.
-امروز یچیزی توی وسایل گلوریا پیدا کردم.

تهیونگ به سرعت و با هیجان ازش جدا شد

+چی؟ ببینمم کارامله؟

جونگ کوک دستشو توی جیبش فرو کرد و و قوطی کوچکی رو همراه با یه قلمو بیرون آورد و جلوی تهیونگ گرفت

+بوی گیلاس میده

-چون از گیلاس درست شده، تو یه کتاب خوندم که بعضی جاها از تمشکم استفاده میکنن و حتی رنگ های مصنوعی، مثلا خانوم های استرالیایی رنگ های مصنوعی رو بیشتر دوست دارن.

+محض رضای خدا انقدر حرف نزن کوک

گیلاس چیزی بود که اون موقع از سال توی فرانسه حتی برای خانواده سلطنتی هم کمیاب بود پس تهیونگ حق داشت نتونه خودش رو کنترل کنه.

+برای چی ازش استفاده میکنن؟

-گلوریا وقتی اونو به لباش میزنه از همیشه خوشگل تر میشه و من الان میخوام روی تو امتحانش کنم
فک کنم تو از اونم خوشگل تر بشی.

تهیونگ لبخند زد و چشماشو بست و از حس سرمای مایع خوشبوی روی لبش لبخند محوی زد، جونگ کوک با حوصله اون رو روی لبهاش میکشید و با اخم تمرکز کرده بود که همه لبهای تهیونگ رو پر کنه بعد از تموم شدن کارش عقب رفت و به اثر هنری رو به روش نگاه کرد.

تهیونگ معنای کامل هنر بود انگار که قبل از اون هیچ چیز توی دنیا وجود نداشته انگار تهیونگ تنها چیزی بود که جونگ کوک تا حالا دیده بود، ناگهان تمام پایه و اساس دنیای جونگ کوک از نو ساخته شد و همه اونا تبدیل به تهیونگ شد، هنر به تهیونگ تبدیل شد، زیبایی به تهیونگ تبدیل شد، بوی خوش شیرینی های مادام مارگریتا به تهیونگ تبدیل شد و اونشب جونگ کوک چیز جدیدی رو فهمید

cafune || kookvWhere stories live. Discover now