-تو باید جونگکوک باشی! از دیدنت خوشبختم.
دختر دست جونگ کوک رو به گرمی فشرد و به خواهرش که هیچ علاقه ای به اشنایی با جونگکوک نداشت اشاره کرد
-این اوئیفه. خواهرم
ذهن جونگکوک توی کتابهایی که خونده بود جستجو کرد تا کلمه اوئیف رو پیدا کنه، جایی بین اسمهای دختر محبوب ایرلندی بود
سری تکون داد و به دختر که در حال چرخوندن چشمهاش بود نگاه کرد
+من این اسم رو شنیدم به معنی زیبا ، درخشان یا شاد. این نام برای ایرلند مهمه چون اوئیفا دختر پادشاه کناخت بود. اون همسر سنت پاتریک شد و به عنوان بزرگترین زن جنگجو در کل جهان شناخته شد! این یه نام محبوب با تاریخ بسیار زیاده!
دختر نگاهی به خاله اش کرد و با تحسین به جونگکوک اشاره کرد
-فکر میکنم این بهترین پسری بود که میتونستید به سرپرستی بگیرید خاله سیارا! پسرایی که اطلاعات عمومی بالایی دارن نقطه ضعف منن.
و بعد به جونگکوک که هیچ توجهی به حرفهاش نداشت و مشغول زل زدن به اوئیف بود نگاه کرد و با ناامیدی آه کشید و دوباره روش رو به خاله ش داد و اینبار اروم تر زمزمه کرد
- میدونم که از اول اوئیف رو براش در نظر گرفته بودید. ولی پسره چشممو بد گرفته
سیارا چشم غره ای بهش رفت و مشغول تیز کردن چاقو با تکه سنگ کنار صندلیش شد
-تو کم کم ده سال ازش بزرگتری.بعدم نمیخوایم دختر محبوب خانواده رو بدیم به یه بچه بیسرپرست که همه حرف دربیارن. جونگکوک و اوئیف به هم میان
و بعد با چشم به پسری که به دختر روبه روش زل زده بود اشاره کرد
.
در واقع اگر مسیر چشمهای جونگکوک رو دنبال میکردیم به گردنبند اوئیف میرسیدیم
یه گردنبند قاب عکسی بود که مثل اینکه دختر یادش رفته بود اونرو ببنده و اگه عکس توش به چشم کسی میخورد جونگکوک باید شوک بعدیش رو با مرگ این دختر تحمل میکرد
ولی اونقدر جرئت نداشت به کسی که به شدت بی اعصاب بنظر میرسید نزدیک بشه
اوئیف که از نشستن توی جمع خسته شده بود بلند شد و توی حیاط رفت
و جونگ کوک رو تنها گذاشت و باعث شد تازه روی جمعی که توش بود تمرکز کنه و به حرفهای مادر ناتنی و دختر خالش گوش بده
-راستی از لویی چخبر خاله؟
-یسری میگن مرده یسریم میگن فرار کرده*آه کشیدن*پسر بیچاره.
-باید از خود دایی بپرسیم، امیدوارم مرده باشه، خانواده رو به گند کشیده بود
فضایی که توش نشسته بود مثل مار دور گلوش میپیچید و باعث میشد چشمهاش سیاهی بره
بدن دردش داشت از پا درش میاورد
YOU ARE READING
cafune || kookv
Historical Fictionکافونه (cafune) ، یک کلمه پرتغالی برزیلی به معنای " حرکت دادن نرم انگشتان میان موهای کسی که دوستش داری ". ولی قطره های بارون اونقدر قشنگ باعث درخشش پوستت شده بودن که انگار تو تکه ای از طبیعت بودی، متعلق به باغ گیلاسی که نور ماهش روی گونه های خیس از...