-حالا قراره چیکار کنیم؟
جانگکوک همونطور که پشت سر جیمز راه افتاده بود پرسید و دست خونیش رو با پشت شلوارش پاک کرد
+چیو چیکار کنیم؟
جانگکوک دماغش رو بالا کشید و با صدایی که هنوز از بغض میلرزید جواب داد
-اسب. اسب نداریم با چی سفر کنیم
جیمز خم شده بود تا لاکپشتی که برعکس روی زمین افتاده بود رو به حالت اولش برگردونه و این باعث شد کمی با تاخیر جواب پسر رو بده
+عاو...اونو میگی؟ باید از جیمز اسبشو قرض بگیرم
-جیمز؟
+آره دوستم، اسم اونم جیمزه
اولین بار بود که میدید دو تادوست یه اسم دارن. یعنی میتونست از تهیونگ بخواد که دوتاشون یه اسم داشته باشن؟
احمقانه بنظر میاد.
اگه بخواد اسم هاشون رو با هم عوض کنن چی..؟
از فکر کردن به همچنین چیزی شادی بی دلیلی ته دلش رو گرفت و باعث شد با چشمهای اشکی لبخند بزنه.
کوکی صدا کردن تهیونگ خیلی دوست داشتنی بنظر میاد!+اون جیمز پِینه. من جیمز هوران
جئون تهیونگ؟ فاک این خیلی سکسیه
بنظر جانگکوک این کلمه چیزی بود که مردم باید توی سکس ازش استفاده کنن تا ارگاسمشون هزار برابر لذت بخش تر باشه..
اصلا مردمی که وسط خودارضایی به تهیونگ فکر نمیکنن چجوری میتونن از کاری که انجام میدن لذت ببرن؟
این افکار اونم اینجا اشتباه محض بود پس فقط سعی کرد بی تفاوت بهش حواسش رو به اطرافش بده
جانگکوک به کاری که مرد داشت انجام میداد با دقت خیره شدروی زمین نشسته بود و داشت تکه ای کاهو رو با ظرافت به لاکپشت میداد
+میخوای توهم بهش غذا بدی؟پسر شبیه بچه های دوازده ساله صورتش با لبخند درخشید و سرش رو چندبار بالا و پایین کرد به هر حال حیوونا بخش مورد علاقه جانگکوک از این دنیا بودن
روی زمین کنار مرد نشست و بعد از اینکه چند تکه کاهو از جیمز گرفت اونهارو نزدیک دهن حیوون کوچولویی که شاید اندازه یک انگشت بود برد+دوست داری اسمشو جی بزاری جانگکوکی؟
پسر به فکر فرو رفت تا اسمی کاملا مناسب دوست جدیدش پیدا کنه
تا به حال برای حیوونی اسم انتخاب نکرده بود ولی خیلی هیجان انگیز بنظر میرسید-یه اسم خوب براش بلدم. وینچزو
جیمز با تعجب تکخنده ای زد و سوالی به پسر نگاه کرد
+این هیچ ربطی به یه لاکپشت ندارهجانگکوک شونه هاش رو بالا انداخت و بدون گرفتن نگاهش از وینچزو جواب مرد رو داد
-شاید. ولی من عاشق ایتالیام، این میتونه یه نماد باشه چون من هيچوقت نمیتونم به ایتالیا برم پس یه قسمتی ازش رو همیشه پیشم دارم
YOU ARE READING
cafune || kookv
Historical Fictionکافونه (cafune) ، یک کلمه پرتغالی برزیلی به معنای " حرکت دادن نرم انگشتان میان موهای کسی که دوستش داری ". ولی قطره های بارون اونقدر قشنگ باعث درخشش پوستت شده بودن که انگار تو تکه ای از طبیعت بودی، متعلق به باغ گیلاسی که نور ماهش روی گونه های خیس از...