𝒑𝒂𝒓𝒕(15)

33 2 0
                                    

جلوی پای جنی نشست و سرشو روی پاش گذاشت
جنی به آرومی‌ موهای شوگا رو نوازش میکرد
بعد از چند دقیقه شوگا بلند شد
+من خیلی خستم ،بخوابیم؟
-اوم فکر خوبیه
+شوگا طبق معمول تیشرتشو در آورد و روی تخت دراز کشید
جنی با فاصله از شوگا روی تخت خوابید
شوگا متوجه این شده بود که جنی میترسه بهش نزدیک بشه
جنی پشت به شوگا خوابیده بود و مشغول کار کردن با گوشیش بود
شوگا شونه جنی رو لمس کرد و کمی‌بهش نزدیک شد
جنی خودشو جمع کرد و سعی کرد مانع شوگا بشه
+هی تا کی میخوای ازم فرار کنی‌؟
-من..فرار نمیکنم
شوگا از پشت جنی رو بغل کرد و چونشو به شونه جنی تکیه داد و چشماشو بست
+اینکه تنها..سانی رو بدنیا آوردی برات سخت نبود؟
-خودت چی فک‌ میکنی؟
+همش تقصیر من بود..
-دیگه نمیخوام راجبش حرف بزنم
+آره منم..
+وقتی دردت شروع شد کی رسوندت بیمارستان؟
-هیچکس..خودم زنگ زدم به اورژانس
+چاگی تو خیلی سختی کشیدی
-دیگه گذشته..
+جنی
-هوم؟
+من..
-تو؟
+فقط عاشقتم..فراموش نکن
-منم عاشقتم
"صبح"
شوگا بیدار شد و بوسه ای روی پیشونی جنی کاشت
بلند شد و صبحانه رو آماده کرد و شیر سانی رو داد
سانی رو توی بغلش گرفت و جنی رو بیدار کرد
صبحانه رو خوردن
+هی امروز با من بیا کمپانی
-امم
+لطفاااا بیا
-یااا باشه میرم آماده شم

رسیدن کمپانی*
وارد کمپانی که شدن خبرنگارا  ریختن سرشون‌ و کلی سوال میپرسیدن
_آقای مین آیا دوباره باهمین؟
_آقای مین آقای مین بچه خانوم کیم‌مال شماست؟
_خانوم کیم برگشتین با آقای مین؟
_جنی با گرفتن دست شوگا جواب همه سوالارو داد

شوگا لبخندی روی لبش نشست وارد ساختمون که شدن اولین کسی که دیدن تهیونگ بود لبخند مصنوعی زد و بی توجه به راهش ادامه داد+بیبی من میرم برای تمرین چیزی خواستی بهم زنگ بزن+نامجون ام امروز کاری نداره توی اتاق 332 میتونه بری پیشش اگه حوصلت سر رفت جنی تشکر...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

شوگا لبخندی روی لبش نشست
وارد ساختمون که شدن
اولین کسی که دیدن تهیونگ بود
لبخند مصنوعی زد و بی توجه به راهش ادامه داد
+بیبی من میرم برای تمرین چیزی خواستی بهم زنگ بزن
+نامجون ام امروز کاری نداره توی اتاق 332 میتونه بری پیشش اگه حوصلت سر رفت
جنی تشکر کرد و گونه شوگا رو بوسید
از هم جدا شدن و سانی رو بخش کودکان که مخصوص کسایی بود که تو کمپانی کار می‌کرد
مسئول اونجا:
_خانم شما اینجا کار میکنین؟
-عام من دوست دختر شوگا ام..
_او بله خانوم مین بفرمایید
چند ساعتی رو اونجا با سانی گذروند
شوگا از اونجا رد میشد و جنی رو از پشت شیشه دید
بعد از چند دقیقه بالاخره دل کند و رفت دنبال کارش
شب که برگشتن خونه یکی از دوستای جنی سلیا به جنی زنگ زد که از خارج اومده یه شب دیگه هتل خالی میشه میتونه بره و امشب جا نداره
قرار شد سلیا اون‌ شب اومد خونه جنی
شوگا توی هال سانی رو بغل کرده بود و مشغول کار کردن با گوشیش بود
سلیا آرمی پر و پا قرص بود و از اینکه جنی با شوگاعه خبر نداشت
جنی در رو باز کرد
×یاااا جنیییی سلاممم
-هییی سلیا بیا تو
مشغول صحبت بودن و به سمت هال میومدن که سلیا یهو شوگا رو دید
خشکش زده بود
×ا...این...این
-سلیا فراموش کردم بهت بگم اون دوس پسرمه..
×گفتی دوس پسرررررر؟؟؟؟؟؟
×کیم‌م جنیییی تو با شوگایی و من نمیدونممممم؟
شوگا خیلی پوکر به سلیا نگاه میکرد
جنی و شوگا چند لحظه به هم نگاه کردن و هم‌زمان زدن زیر‌ خنده
×وایی من میتونم باهاتون یه عکس بگیرممم؟
-عااام
+اره چرا که نه

 ×گفتی دوس پسرررررر؟؟؟؟؟؟×کیم‌م جنیییی تو با شوگایی و من نمیدونممممم؟شوگا خیلی پوکر به سلیا نگاه میکرد جنی و شوگا چند لحظه به هم نگاه کردن و هم‌زمان زدن زیر‌ خنده×وایی من میتونم باهاتون یه عکس بگیرممم؟-عااام+اره چرا که نه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

شب موقع خواب سلیا توی اتاق سانی موند و هنوز باورش نمیشد که دوستش با آیدل مورد علاقش قرار میزاره
اما‌ نمیدونست بچه بچه ی اوناست یا جریان دیگه ای داره ...

𝐲𝐨𝐨𝐧𝐠𝐢+𝐣𝐞𝐧𝐧𝐢𝐞Where stories live. Discover now