وارد کمپانی شدن
نامجون:تبریک میگم که مخت برگش سر جات
+خندید*مرسی
با هم دیگه به اتاق شوگا رفتن و نشستن
+نظرت چیه عروسیمونو لب دریا بگیریم؟
-عالیه منم همیشه از عروسیای لب دریا خوشم میومد
+لبخندی زد*
+یه سوپرایز برات دارم
-چی؟
+یه وقت برای عروسیمون گرفتم
-گفتی وقت؟
+اوهوم
+ینی تاریخ عروسیمونو مشخص کردم
-چشماش گرد شد*کِی؟
+سه آگوست
-چشماش گرد تر شد*
-اما... ینی چهار روز دیگه؟
+سرشو به نشونه مثبت تکون داد*
+میخوام تا دوباره مخ یکیمون فرمت نشده همه چیو ثبت کنم
-جنی لبخندی زد و شوگا رو بغل کرد
از اون روز همش درگیر خریدای عروسی مثل لباس،کفش،تزئینات و ..بودن
"دو آگوست"
شوگا اومد لایو
بعد از چند دقیقه که از لایو گذشت،جنی ام به لایو ملحق شد
سوال آرمی: شوگا اسم دخترتون چیه؟
+اسمش سانیه
+به قول هوپی...سانشان زندگی منو مامانشه
+آرمی میخوام یه خبری بهتون بدم
اینه که فردا ما.. رسما با هم ازدواج میکنیمس
اعت ۱۲ شب"
+بیب من خیلی خوابم میاد بخوابیم؟
-اوم باشه منم خوابم میاد
+شوگا طبق عادت تیشرتشو در آورد و روش تخت دراز کشید
جنی مشغول پاک کردن آرایشش بود
شوگا چشماشو مالید و دستاشو زیر سرش گذاشت
جنی بعد از چند دقیقه روی تخت دراز کشید و بدنشون کشید و آه کوچیکی کشید
+از این صدا ها در نیار،کاردستت میدم
-دلم میخواد بکشمت
+ولی دلت نمیاد و لبخندی زد و جنی رو بغل کرد
خوابشون برد
فردا صبح زود بیدار شدن
شوگا جنی رو خونه آیرین رسوند که با هم برن آرایشگاه
خودش هم رفت تا لباسشو اندازه کنن
چهار عصر*
+دم در آرایشگاه منتظر بود که جنی بیاد
جنی از در آرایشگاه بیرون اومد
+زبونش از زیبایی جنی بند اومده بود
+از ماشین پیاده شد و طرف جنی رفت
دستاشو گرفت و به چشماش خیره شد
+تو..خیلی خوشگل شدی
-لبخندی زد*راست میگی؟مرسیی
+خیلی دلم میخواد رژ لبتو خراب کنم ولی نمیشه
+بوسه ای روی گونه جنی گذاشت و سوار ماشین شدن
لب ساحل رسیدن
جمعیت زیادی اومده بود
+در طرف جنی رو باز کرد و دستشو گرفت
+نفس عمیقی کشید*آماده ای؟
-آماده تر از هر وقت دیگه ای
+جنی دستشو رو دور بازوی شوگا حلقه کرد و به سمت کشیش رفتن
بعد از چند دقیقه که صرف احوال پرسی با دیگران گذشت،کشیش اون ها رو صدا زد
_خانوم کیم جنی آیا حاضرید آقای مین یونگی رو تا ابد تا زمانی که یه خاک بشید کنار هم، تا وقتی که چند تا نوه قد و نیم قد دورتون باشه به عنوان همسر خود بپذرید؟
-جنی به چشمای شوگا خیر شد و بعد از چند لحظه :
-بله
+لبخندی روی صورت شوگا نقش بست*
_آقای مین یونگی آیا حاضرید خانوم کیم جنی رو تا ابد تا زمانی که یه خاک بشید کنار هم، تا وقتی که چند تا نوه قد و نیم قد دورتون باشه به عنوان همسر خود بپذرید؟
+سرشو به طرف جنی چرخوند
+بله
_با تمام اختیاراتی که به من داده شده شما رو زن و شوهر اعلام میکنم
_میتونی عروسو ببوسی
-جنی دستشو روی سینه شوگا گذاشت و ..The end!