𝑝𝑎𝑟𝑡(25)

34 2 5
                                    

با سرعت از پله ها بالا رفت و به پشت بوم رسید
+با فریاد اسم جنی رو صدا زد
-جنی که لبه پرتگاه ایستاده بود سرشو به سمت شوگا برگردوند
شوگا دست جنی رو کشید و از بالای پرتگاه توی آغوش خودش انداخت
نفسش بالا نمیومد
جنی رو محکم تر بغل کرد
جنی خودشو توی آغوش شوگا رها کرد
+دیگه..هیچوقت..هیچوقت تنهات نمیزارم
+قول میدم..
-تو‌.بهم گفتی دنبال یکی دیگه باشم..گفتی بهم علاقه ای نداری..چرا راحتم نمیزاری؟
+اونا مال قبل این بود که تورو به یاد بیارم
-چشماش گرد شد*
-چ..چی گفتی؟
-داری راست میگی؟
+لبخندی زد و سرشو تکون داد
-لبخندی به پهنای صورت روی صورت جنی نشست و دوباره توی آغوش شوگا پرید
کامل خیس شده بودن چون بارون شدیدی میومد
از روی زمین بلند شدن
دست جنی رو گرفت و باهم از پله ها پایین اومدن
سوار ماشین شدن
-بریم دنبال سانی
+ن بزار امشب پیش جی وو باشه
-چرا؟
+پوزخندی زد*ددیت باهات کار داره و دنده ماشینو جا زد*
-لبخندی زد و چشماشو تو کاسه چرخوند
رسیدن*
جنی رفت توی اتاق، پالتوشو در آورد
شوگا پشت سرش ایستاد و کمرشو گرفت و چونشو و پیشونی جنی چسبوند
تاپ جنی رو از روی شونه هاش پایین انداخت و  سرشو توی گردنش فرو برد و مشغول مک زدن جای جای گردنش شد
سینه هاش رو توی مشتش گرفت و در گوشش زمزمه کرد:
+ددیت میخواد امشب محکم توت بکوبه..مطمئنم خوشت میاد
و دامن جنی رو بالا زد و اسپنکی به باسنش‌ زد
دستشو روی ورودی جنی کشید و انگشتشو واردش کرد که جنی خودشو منقبض کرد و و آه غلیظی کشید
۶ ماهی بود که با کسی رابطه نداشت
چنگی به گردن شوگا زد
شوگا بلندش کرد و روی تخت انداختش
+زیر شکم جنی بالشتی گذاشت
+خودشو روی ورود عقب جنی تنظیم کرد که جنی مانعش شد
-هی..اون..خیلی درد داره..
+نیشخندی زد*فکر کردی منصرف میشم بیبی دال؟
-جنی چنگی به ملافه روی تخت زد و چشماشو بست و منتظر حرکت شوگا موند
+اول سرشو واردش کرد
-جنی نفسشو با قدرت بیرون داد
بعد از چند ثانیه بقیه طول عضوشو یک ضرب وارد جنی کرد که جنی جیغی کشید
+شششش
+چیزی نیس بیب
+بعد از چند دقیقه آروم شروع به حرکت دادن خودش کرد
-جنی آه میکشید و خودشو منقبض میکرد
بعد از چند دقیقه شوگا به اوج رسید وخودشو از جنی بیرون کشید و کنار جنی دراز کشید 
جنی رو توی آغوشش کشید و بوسه ای روی پیشونی نمناکش زد
دستشو زیر زانو هاش انداخت و اونو توی وان آب گرم گذاشت
جنی سرشو به دیوار وان تکیه داد و چشماشو بست
+موهای جنی رو نوازش کرد
جنی رو از وان در آورد و کمکش کرد بره توی اتاق
+موهاشو براش بافت
جنی روی تخت به بغل دراز کشید و چشماشو بست
شوگا کنارش دراز کشید و دستشو دور شکمش حلقه کرد و شونشو بوسید
"صبح"
شوگا بیدار شد
میز صبحانه رو چید
+بیب
+عروسک کوچولوم
-هومم
-بزار بخوابم
+باید بریم کمپانی
+بیدار شد بیبی گرلم
-جنی چشماشو مالید و توی جاش نشست
شوگا گونه جنی رو بوسید
+بلند شو صبحانه آماده کردم
-خیله خب
-خمیازه کشید*
-از اتاق بیرون رفت و پشت میز صبحانه نشست
شوگا تیکه ای پنکیک رد برید و سر چنگال زد و توی دهن جنی گذاشت
-اومم خیلی خوب درستش کردی
+شوگا ابروهاشو بالا انداخت و لبخندی زد
"رسیدن کمپانی"
از ماشین پیاده شدن و سمت در رفتن که خبر نگار ها جوری هجوم آوردن که راهشون بسته شد
+آقای مین شما و خانم کیم دوباره با همید؟
+اولن که خانوم مین، نه خانوم کیم دوما جوابتو همین الان گرفتی
+جنی خندش گرفت و دستشو دور بازوی‌شوگا حلقه کرد

+نیشخندی زد*فکر کردی منصرف میشم بیبی دال؟-جنی چنگی به ملافه روی تخت زد و چشماشو بست و منتظر حرکت شوگا موند+اول سرشو واردش کرد-جنی نفسشو با قدرت بیرون داد بعد از چند ثانیه بقیه طول عضوشو یک ضرب وارد جنی کرد که جنی جیغی کشید +شششش+چیزی نیس بیب +بعد ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝐲𝐨𝐨𝐧𝐠𝐢+𝐣𝐞𝐧𝐧𝐢𝐞Where stories live. Discover now