Chapter 04

111 27 0
                                    

-خب شرط تو چیه؟
چان کمی نزدیک اومد و دم گوشش زمزمه کرد
-یه شب این بدن ظریف کامل در اختیارم باشه
نیشخندی زد
-قبوله؟!
بک از این حرف جا خورده ولی پا پس نکشید
-قبول....
چان ازش فاصله گرفت و به قیافه متعجب بک نگاهی انداخت و پوزخندی زد و به سمت میز بیلیارد رفت در همون بین به خودش اومد و به رفتن اون مرد قد بلند و عضله ای نگاه
جالبی زیر لب زمزمه کرد و به همون سمت حرکت کرد وقتی پیش چان رسید دختر جوونی به سمتشون اومد
-کدوم بازی بیلیارد میخواین؟
که بک قبل چان جواب داد
-اسنوکر
چان از این انتخاب سری تکون داد نگاهی به بک کرد و با خودش زمزمه کرد
-پیشنهاد زیرکانه ای بود
در واقع وقتی بازی اسنوکر میبینید به ظاهر ساده میاد ولی  کوچیک ترین اشتباه باعث باخت شما میشه و چان خوب اینو میدونست
توپ ها رو میز چیده شدن در مجموع بیستو یک توپ روی میز بود که  پانزده تاش قرمز یک توپ مشکی یک توپ  صورتی یک توپ قهوه ای یک توپ سبز و یک توپ زرد  بود
اون دختر بنابه کارش توضیح مختصری از بازی داد
-قاعده کل بازی به این صورت هست که باید با استفاده از   توپ سفید یا کیوبال اول تمام توپ های قرمز وارد سوراخ ها کنید یا به اصطلاح پاکت کنید و بعد به دنبال پاکت کردن توپ های رنگی باشید و نکته این هست که توپ مشکی باید اخر از همه وارد سوراخ بشه در غیر اینصورت اون فردی که توپ توی سوراخ  انداخته میبازه و تعظیم سرسری کرد و رفت
چان سمت چوبای بیلیارد رفت و یکیشو برداشت و سمت بک گرفت
-شروع کن
بک بدو حرفی رفت و چوب از دست چان گرفت و به سمتی که باید بازی شروع میکرد رفت و در بین راه سر چوبشو که گچ زد بود کمی خم کرد و حالت گرفت و بعد چند ثانیه ضربه محکمی زد که کل توپ ها پخش شدن به سمت دیگه ای رفت و با یه حرکت دو توپ قرمز وارد سوراخ ها کرد همون طور که به سمت دیگه ای میرفت به سر چوبش گچ زد و دوباره حالت گرفت و ضربه ای زد ولی توپی به  داخل سوراخ نرفت و شتی زیر لب گفت
چان بعد این که متوجه شد نوبتشه نزدیک اومد
-بازیت خوبه
-چطوره توام زود تر خودتو نشون بدی
بک در همون بین که چان اماده ضربه زدن میشد اینو گفت بعد تموم شدن حرفش چان با یک ضربه دو توپ پشت هم   داخل یه سوراخ کرد به سمت دیگه میز رفت و این سری   سه توپ قرمز داخل دو سوراخ کرد
-چطوره به نظرت؟
-بهتر از چیزه که فکر میکردم
و بک کمی از نوشیدنیشو نویشید
چان نیشخندی زد و ضربه بعدی زد که توپ سبز رنگ جلوداخل رفتن توپ قرمز رنگ گرفت و نوبت به بکهیون رسیدچان چند قدم عقب رفت و بک جلو اومد همون طور که  داشت اماده میشد به توپ ضربه بزنه با حرف چان خشکش زد
-تاحالا زیر کسی بودی؟
بک تک خندی زد
- از کجا معلوم زیر بودم؟ شاید بالاش بود!!
چان پوزخنده  زد
-میخوام ببینم تا چه حد باید امادت کنم
بک از پرویی پسر پشت سرش چرخی به چشماش داد
-نظر چیه دهنتو ببندی
چان کمی از نوشیدنیشو با نیشخندی که از حرصی کردن بک زده بود خورد
بک بعد از چند ثانیه ضربه محکمی زد که باعث شد علاوه بر دو توپ قرمز توپ های صورتی و اون توپ مشکی فاکی هم بره توی سوراخ که باعث شد فاکی زیر لب بگه هوفی کشید و بیحوصله سمت چان چرخید
-بردی
چان سری تکون داد
-و حالا شرطی هست که باید بهش عمل کنی
بک سرد نگاهش کرده
-متاسفانه ادمی نیستم زیر حرفم بزنم
چان خنده ای کرد و قدم به قدم به بک نزدیک شد
-خوبه
گوشیشو دراورد سمت بک گرفت
-شمارت
بک سوالی نگاهش کرد
-چیه نکنه میخوای الان ببرمت تو تخت؟
بک خنده عصبی کرد و سرشو خاروند و ناچارا گوشیو گرفت و شمارشو نوشت و به چان برگردوند که همون لحظه گوشیش ویبره ای رفت .گوشیو از تو جیبش دراورد و پیامی از ته مین دید
“بیا کارت دارم یه چیزی پیدا کردم”
پوفی کرد و نیم نگاهی به چان که پشتش بهش بود کرد و به سمت خروجی بار رفت و از بار خارج شد و به سمت هتل حرکت کرد
چان که متوجه خارج شدن بک شک پوزخندی زد و   سفارش دیگه ای داد در همون بین گوشیش زنگ خورد و با چک کردن صفحه گوشیش و دیدن اسم جک دوست امریکاییش که حدود چهار ساعت پیش باهاش تماس گرفته بود تماشو وصل کرد
-پسرررر این ادمه چه خفنههههه
-چیزی ازش پیدا کردی
-رفیق من برای خودم یه پا سی آی ای هستم میخواستی پیدا نکنم
-خیله خب چی پیدا کردی
جک که به این روی مغرورانه چان عادت داشت خنده ای   کرد
-خب تونستم عکس این دوستمونو همراه با یسری اطلاعات محدود پیدا کنم
-محدود؟
-اره لعنتی هیچی ازش جز یه اسمو سن و عکس نیست چانی اخم ظریفی بین ابروهاش نشست
-اسمش چیه؟
-با این که کره ای بلد نیستم ولی فک کنم نوشته باکهون  بکهون یه همچین چیزی
-اشناس... بفرستش برام
و گوشیو قطع کرد با خودش زمزمه کرد
-یعنی ممکن...

Fearless Where stories live. Discover now