به خاطر برخورد نور خورشید به صورتش فاکی گفت اروم چشماشو باز کرد و یه دستشو بالا اورد و با خودش زمزمه کرد
"اونی که پرده هارو کنار داده به فاک میدم"
که بعد چند دقیقه متوجه فردی توی بغلش شد
نگاهشو به سوهویی داد که اروم تو بغلش خوابیده لبخندی زدم و یاد حرف چند دقیقه قبلش افتاد که باعث شد نیشخندی بزنه و اروم زمزمه کنه
-ماموریت انجام شد
دست ازادشو رو کمر سوهو گذاشت و اروم ماساژش داد که بعد چند دقیقه ای صدای خوابالویی به گوشش رسید
-خیلی عوضی هستی!!
لی خنده ریزی کرد
-لطف داری
و به چشمای نیم باز سوهو خیره شد و کوتاه لبشو بوسید
سوهو نفس عمیقی کشید... بدنش مخصوصا کمرش تماما کوفته بود و درد میکرد و به شدت نیاز به حموم داشت
حس میکرد توی اون وضعیت کم تر از یه الهه کثیفی نیست..
تو همین فکر بود که زمزمه لی رو دم گوشش شنید
-درد داری؟؟
اما توجهی بهش نکرد و جوابشو نداد که فشار دست لی رو کمرش بیشتر شد که باعث شد اخی بگه
-اره اره درد دادم... به لطف بعضیا
لی گونشو بوسید
-اول یا اخر باید انجامش میدادی... نمیتونستی از زیرش در بری
نیم نگاهی به لی انداخت و اروم به سینش زد
-برو بیرون..
لی به وضوح از حرفش متعجب شده بود
-اون وقت چرا؟؟؟
-میخوام برم حموم
لی خنده ریزی کرد
-میتونی رو پات وایسی؟؟
که سوهو اخمی کرد
-اونش به خودم مربوط برو بیرون
-خب برو حموم.... من چرا برم بیرون؟
-چوننن...
لی سوای نگاهش کرد
-چون چی؟؟
سوهو پوفی کشید
-لعنتی لباس تنم نی برو بیرون دیگه..
و تموم شدن حرف سوهو مساوی شد با خنده بلند لی و در بین خندش زمزمه کرد
-هانی... من.. همین دیشب.. تورو برهنه دیدم
سوهو لبشو با به یاد اوردن سکس دیشب گزید
بعد چند دقیقا لی، برهنه از روی تخت بلند شد که باعث شد سوهو چشماشو ببنده
از ری اکشن سوهو خنده ارومی کرد و خم شد و دستاشو زیر ران و کمر سوهو گذاشت و روی دستاش بلندش کرد که باعث شد سوهو شوکه بهش خیره شه
-چی کار میکنی؟ ؟
-اوممم بعد یه سکس هات میخوام با همسرم برم حموم
و زیر چشمی نگاهی به سوهو کرد که چشماش درشت شده بود و تا قبل این که سوهو مخالفتی کنه لباشو رو لبای سوهو کبوند و بعد چند دقیقه ازش جدا شد و به چشمای سوهو خیره شد
-من کاری که بخوامو میکنم سوهو.. اوکی؟!!
سوهو سرشو به سمت دیگه ای چرخوند و لی نیشخندی زد و سمت حموم قدم برداشت...
با رسیدن به حموم اروم واردش شد و سوهو رو داخل وان گذاشت
از سرمای سرامیک وان لرزی به بدنش وارد شد که باعث شد تو خودش جمع بشه
بعد گذاشتن سوهو داخل وان ابو باز کرد و روی اب گرم متعادل تنظیمش کرد و رفت پشت سوهو نشست و سوهو رو رو تو بغل کشید و به خودش تکیش داد
-اب گرم حالتو بهتر میکنه
سوهو چیزیو نگفت و فقط چشماشو بست
حرکت دست لی رو رو بدنش حس میکرد اما جرعت حرف زدن نداشت
با چیزایی که از لی دیده بود جرعت مخالفت با هیچ چیزو نداشت!!فلش بک
بعد غذا خوردنش از پشت میز بلند شد به سمت در خروجی رفت تا کمی تو حیاط قدم بزنه اما بلافاصله بعد از بیرون رفتنش با صحنه ای مواجه شد که دعا میکرد کاش بیرون نمیومد
لی رو دید که در حال زدن فردی به میله اهنی بودو دو نفر دیگه گلوگله ای تو سرشون خالی شده بود و اطرافشون از خون پر شده بود
بعد چند ضربه لی میله رو زمین انداخت و کای جلو اومدو فردی که جونی در بدن نداشت روبلند کرد و چاقویی رو گلوش قرار داد
لی رو زانو خم شد تا هم قد پسر رو به روش بشه و بعد از گفتن چیزی کای چاقورو کشید و خون فرد به صورت لی پاشید و لی خنده مستانه ای کرد و از جاش بلند شد و چرخید که سوهو رو دید که ترسیده در حال نگاه کردنشه
سوهو با دیدن لی که داره نگاهش میکنه سریع داخل خونه شد و به سمت اتاقش دوید...
YOU ARE READING
Fearless
FanfictionName: #Fearless Couple: #Chanbaek #Kaisoo #Sulay #Hunhan #Xiuchen Genre: #Smut #Romance #Political #Mysterious #Sadend Writer: #Hamin Teaser: بکهیون، دزد مرموزی که توسط شریک سابقش دعوت میشه تا آخرین دزدی رو با هم انجام بدن اما بعد از انجام کار متو...