CHT15_one by one

1.1K 123 19
                                    

(یک به یک)

قاطی افرادی استخدامی که توی لابی منتظر بودن تا تکلیفشون مشخص شه شدم و منتظر موندم تا مسئول بیاد و ما رو محل کارمون ببره.تقریبا 10 دقیقه ای منتظر مونده بودیم که مردی با کت و شلوار اراسته و رویی گشاده به سمتون اومد

-خوش اومدین به شرکت بلک لایت.من قراره شما رو به دفتر کارتون کنار بقیه کارمندا ببرم..

همه خوشحال و هیجان زده بودن فقط من بودم که برام اهمیتی نداشت.دسته کیفمو روی شونم محکم تر چسبیدم و دنبال اون مرد خوش لباس سوار اسانسور بزرگی شدیم و به طبقه چهارم رفتیم.

از اون اتاقک فلزی بیرون اومدیم و با انبوه مردمی که به شدت سرشون شلوغ بود مواجه شدیم.بعضی بدو بدو به سمتی میرفتن و بعضی دیگه سخت مشغول بودن و چیزی توی کامپیوتر رو به روشون تایپ میکردن و بعضی دیگه خودشونو توی انبوه پرونده ها خفه میکردن.

فضا تم روشن و شیکی داشت.زیبا بود و ادم دلش میخواست به هوس اونجا کار کنه.مثل اینکه جونگ کوک به خوب جایی چنگ انداخته!

همراه اون مرد به سمت  میزایی که خالی بود رفتیم و در اونجا از توی آیپدش اسم 5 نفر رو خوند

-شما پنج نفر توی این بخش کار میکنید...

اون پنج نفر خوشحال به سمت میزهاشون رفتن و با ذوق روی کیبورد جلوشون دست میکشیدن...

-بقیه شما همراهم بیاید.

کلا چهار نفر دیگه مونده بودیم...وارد راهروی دیگه ای شدیم و جلوی دربی که بالاش نوشته بود بایگانی ایستادیم...مرد دوباره شروع به خوندن اسامی از توی آیپدش کرد ولی اسم منو نخوند!

-شما توی بخش بایگانی مشغول به کار هستین...

این سه نفر به اندازه افراد قبلی ذوق نکردن ولی خوشحال بودن..هر سه وارد اون اتاق شدن و چشمای منم دنبالشون کشیده میشد...پس من چی؟

-خانوم مین؟

+بله؟

-شما توی بخش دیگه ای کار میکنید...لطفا همراهم بیاید

سرمو فقط به نشونه باشه تکون دادم و دنبالش حرکت کردم.دوباره وارد اسانسور شدیم و به لابی رفتیم...توی راهرویی پیچیدیم که نسبتا خالی بود.یعنی چی؟من قراره کجا کار کنم؟

-شما اینجا کار میکنید

به درب سفید رو به روم که بالاش داخل قاب طلایی نوشته شده بود "آبدارخانه"نگاه کردم.تکخندی از سر ناباوری کردم و دستامو روی سینم قفل کردم

᭝‌ 𝐂𝐨𝐮𝐫𝐚𝐠𝐞 𝐒2 | جسـارت Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ