CHT14_A dirty game

1.2K 135 44
                                    

{ یک بازی کثیف!}

Lee Rona

ارایش ملایم... سایه چشم ملیح با یک رژ صورتی کم رنگ. موهای باز و لباس رسمی تمیزی پوشیدم و از جا بلند شدم. برای اخرین بار نگاهی توی ایینه به خودم انداختم.کاملا اماده و حاظر!

از اتاق بیرون زدم و از پله ها خونسرد پایین رفتم...امروز به طرز عجیبی شاداب و سرحال بودم و هیجان خاصی توی وجودم شکل گرفته بود. وقتی به سمت در حرکت میکردم یونگی کنارم اومد

_مطمئنی میخوای این کارو کنی؟

با همون لبخندم به سمتش برگشتم و به چشمای نگرانش خیره شدم. نباید انقدر نگرانم باشه دیگه میتونم از پس خودم بر بیام!

_مطمئن تر از همیشه! بعدا میبینمت

دوباره راهمو به سمت در خونه کج کردم که ساعدم بین دستای مردونه یونگی گیر افتاد. حرکتی نکردم و همون جور به رو به رو خیره مونده بودم

_هنوزم وقت هست رونا... اگه بخوای میتونم ببرمت دگو یا یک جای دیگه تا کسی نتونه...

+یونگی

میتونستم حس کنم صدام جدی شده. سرد و خشک مثل یخ! برگشتم و با چهره ای که دیگه لبخندی روش نبود بهش خیره شدم

_به نظرت من قصد فرار دارم؟ به نظرت ساکت میمونم؟! مطمئنا نه! من مثل مادرت که حتی تو لحظه مرگشم سکوت کنه و با فکر فرار کردن جونتو نجات میده نیستم!

کامل به سمتش چرخیدم و با لبخند منظور داری به چشمای بهت زدش زدم.

_خوب به من نگاه کن یونگی...من لی رونام! درسته از نظرت خیلی پاک و معصومم و ممکنه مهربون و دلسوز باشم ولی یادت که نرفته؟ شیطان هم یک روز فرشته بود!

و پوسخندی که جدیدا زیاد مهمون صورتم میشد... خودم میتونم به وضوع حس کنم که کلی تغییر کردم...ولی دنیا همیشه یک جور نمیمونه و ادمام تغییر میکنن غیر اینه؟

دست یونگی رو با فشار از ساعدم جدا کردم

_به هوسوک و نامجون بگو ظهر بیان اینجا.. باید با هم حرف بزنیم!

و به سردی پشتمو به اون پسر بهت زده کردم و از خونه خارج شدم...ناسپاس نیستم و از یونگی برای نجات دادنم بی نهایت ممنونم. ولی اون نمیتونه توی تصمیمات زندگیم دخالت کنه!

به ساعت مچیم نگاه کردم تا ببینم چقدر دیر کردم. اگه با تاکسی دربست بگیرم و ترافیکی نباشه به راحتی میتونم به شرکت بلک لایت برسم...

                                ~~~~~

از در اون اتاق بیرون اومدم تا داوطلب بعدی که یک پسر جوون تر بود بره داخل برای مصاحبه... توی راهروی سفید و تمیز شرکت قدم برداشتم تا از اونجا خارج شم...

᭝‌ 𝐂𝐨𝐮𝐫𝐚𝐠𝐞 𝐒2 | جسـارت Onde histórias criam vida. Descubra agora