یه هفته گذشته بود و جیمین تمام کارایی که دکتر گفته بود و مو به مو انجام داده بودیه جلسه دگ هم فیزیو تراپی رفته بودن و دکتر گفته بود کم کم با شوک الکتریکی میتونن حس توی پایین تنه اش رو برگردونن
.
.
._جیمین؟
جونگ کوک گفتو با اخم نگاهی به جیمین انداخت که با لبخند زل زده بود به صفحه گوشی و تایپ میکرد
وقتی دید جواب نمیده با قیض گفت: جیمین؟؟؟؟_ بله بله آقا
_ هیچ معلومه چی کار میکنی نیم ساعته سرت تو گوشیه؟؟
جیمین زود گوشی رو خاموش کرد وکنار گذاشت
ولی هنوز لبخند داشت_ تهیونگ بود ، وای اون خیلی پسر باحالیه... میگ میخواد بیاد اینجا
جونگ کوک زیر لب غرید : پسر باحالیه ...
و بلند تر گفت: تو باهمه انقدر زود صمیمی میشی؟ چه معنی داره با هرکی تازه آشنا میشی انقد راحت برخورد کنی؟؟
_ آخه ته...
_ ته؟؟؟ جونگ کوک با تعجب و اخم گفت
_ منظورم تهیونگه
_ اره فهمیدم منظورت اون کره خره .عصبی زمزمه کرد
جیمین اومد چیزی بگه که جونگ کوک دوباره تو حرفش پرید
_ چیز کن..
جیمین سوالی بهش نگاه کرد
کوک بعد کمی فکر گفت
_ میخوام برم حموم
_ ولی شما که ...
_ گفتم میخوام برم
جیمین تو دلش غرید: چرا نمیزاره حرف بزنم همش نصفه میکنه جمله مو!!
_ باشه بریم. با کمی لج تو صداش گفت
جونگ کوک گوشه ی لبش کمی به پوزخند بالا رفت ولی انقدرکوجیک بود که جیمین متوجه نشه
و با خودش گفت: اره پرستار کوچولو! تو حق نداری وقتی کنار منی به کسی دگ فکر کنیجیمین ویلچر رو سمت حموم برد و شروع کرد آماده کردن وان
جونگ کوک به جیمین که پشتش بود نگاه میکرد و همزمان لباساش رو در میاورد
* جوجه رنگی! هر چیزی که من بگم همون میشه *
جیمین برگشت و چشماشو به چشم های جونگ کوک که به طرز خاصی بهش خیره بود دوخت
جوری نگاهش میکرد انگار میخواست غورتش بده
یکم معذب جلو رفت و سمتش خم شد
هنوزم سنگینی نگاهشو روی صورتش حس میکرد
دور کمرشو گرفت
نفساش به گونه و گوشش میخورد
YOU ARE READING
forbidden love
Fanfictionعشق ممنوعه🔞💔🍁 عشق قانون و محدودیت و مرز نمی شناسه وقتی به خودت میای که میبینی بیشتر از هر زمان کسی رو میخوای که برات ممنوعه عشق دو طرفه ممنوعه 💔🍁 جیمین پسر ۲۰ ساله ای که برای پرستاری به خونه جئون جونگ کوک ۴۰ ساله میره ژانر: انگست ، اسمات🔞 ، عا...