part 35

5.3K 498 93
                                    

دستای بزرگش رو دو طرف صورت کوچیک و زیبای پسر گذاشت و قابشون کرد
چشماش با هاله ای از اشک پوشیده شده بود و مژه های مشکیش خیس بهم چسبیده بود
نوک دماغ و لباش قرمز شده بود و بی اندازه خواستنی و شهوت انگیز نشونش میداد
این قد حس خواستن و نیازش زیاد شده بود که حتی نمیدونست باید چیکار کنه
باید از کجا شروع‌میکرد؟ چجوری اون لبارو می بوسید تا ولع سیری ناپذیرش کمی آروم شه ؟ چجوری اون تنو لمس و نوازش میکرد تا دل بی قرارش آروم بگیره ؟
لباشو جلو برد روی پلک های خیس و بسته ی پسر گذاشت و خیسی اشک رو روی پوست لبش حس کرد
پایین تر اومد نوک دماغش رو بوسید
لباشو روی گونه هاش کشید و شوری اشکاشو مزه کرد
سرشو کمی عقب کشید : اینجایی! نرفتی...!
و لباشو با اشتیاق روی اون لبای نرم گذاشت
جیمین با هر بوسه ای که جونگ کوک روی صورتش میذاشت دلش از شوق و لذت بهم میپیچید
نرمی لبای سرگرد که روی لب های پرش میلغزید و میمکید مخلوطی از عشق و شهوت توی وجودش بیدار میکرد
مرد دستاشو دور کمرش حلقه کرد و به خودش چسبوندش
یه دستش پشت گردنش رفت و توی موهای مشکی پشت سرش چنگ شد و سرشو بیشتر به خودش فشار داد و لب پایینش رو بین لباش گرفت و مک زد
نرم بود ، مثل آبنبات ژله ای
جیمین دستاشو بالا آورد و روی بازوهای کوک گذاشت
متقابلا مشغول بوسیدن مرد قد بلند کرد که بخاطر رسیدن به لباش کمی روبه پایین و به سمتش خم شده بود
و چقد جیمین این تفاوت سایزشونو دوست داشت
تمام تنشون پر بود از خواستن و لذت و شهوت
با حس زبون خیس و گرم کوک روی دندوناش که برای پیش روی ضربه میزد دهنشو باز کرد و لحظه ای بعد گردش اون زبون سرکش رو توی تمام دهنش حس میکرد
بازی زبوناشون باهم باعث میشد زیر دلش خالی شه
زبون کوک که سقف دهنش رو لیس میزد رو سعی کرد بین لباش بگیره ولی برخورد اون نرمی خیس و کمی زبر با سقف دهنش شدیدا باعث میشد حسی بین قلقلک و مورمور شدن داشته باشه و ناخواسته اومی تو گلوش گفت و دستاش بخاطر نگه داشتن بدنش و شل نشدن زانوهاش دور گردن مرد حلقه شد و دستای مرد دور کمرش سفت تر
کوک کاملا با زبونش تمام اون حفره ی گرم رو لیس زد
بهترین مزه ی دنیا بود ، بزاق مخلوط شدشون...
سرشو کمی عقب کشید ولی همزمان با گذاشتن دستش پشت باسن جیمین به خودش چسبوندش
سفت بود، از همون موقع که تو اتاق به اجبار بوسیده بودش
برای اون پسر ، اون بدن سفت بود
با جدا شدن لباشون زبونشو بیرون آورد و روی بزاق ریخته شده تا چونه های پسر کشید و بوسه ای روی لباش گذاشت
تو چشمای هم زل زدن
از کی چشمای کشیده اش شده بود تمام زندگی اون مرد؟
دگ بس بود هرچی با دلش جنگید تا برای اون چشما نزنه
دگ بس بود هرچی با دلش جنگید تا برای اون لبخندا نتپه..
مهم نبود جونگ کوک چی میخواست
سرگرد به اون پسر معتاد شده بود
نمیتونست نخوادش
نداشتنش مریضش میکرد
_ باید حرف بزنیم !!
جیمین گفت و به جونگ کوک نگاه کرد که به چشماش زل زده بود ولی انگار تو دنیای دگ ای بود
انگار فقط جسمش اونجا بود
جوری تو عمق چشماش غرق شده بود که انگار هیچی نمیشنید
جیمین دستاشو بالا برد
روی شونه ی مرد زد
_ جونگ کوک ؟؟!!
با تکون دادن سرش و پلک زدن انگار که از دنیای دگ ای برگشته باشه گیج گفت : چیزی گفتی ؟
_ باید حرف بزنیم کوک!
سرشو آروم بالا پایین کرد
جیمین ازش جدا شد و سمت کاناپه رفت
نگاه سرگرد روی بوتیش موند وقتی تو اون شلوار مشکی تنگ با راه رفتنش بالا پایین میشد
نفسشو کلافه بیرون داد و لب پایینشو گاز گرفت
و پشت سرش رفت
با فاصله ی کمی از هم روی کاناپه نشستن
جونگ کوک تکیه شو داد
نگاه به پایین نکرد
میدونست دیک بیدار شدش الان سعی میکنه شلوارشو پاره کنه و بیرون بزنه و کاملا خودشو به نمایش گذاشته
ولی مگه دست خودش بود ؟ وقتی اون پسر تا اون اندازه وسوسه انگیز بود
جیمین رو به سمتش نشست
یه پاشو تا کرد و بالا آورد و یه پاش پایین بود
_ خب؟
جونگ کوک با صدای دو رگه و کلفت شده گفت و نگاهشو به پسر داد که به خشتک باد کرده اش نگاه میکرد
این حتی وضعشو بدتر میکرد
_ جیمین گفتی میخوای حرف بزنی
پسر بی حواس چشماشو بالا آورد و گفت : ا..اره ...
و تلاش کرد جدی به نظر بیاد : این که برگشتم ! به این معنی نیست که بخاطر کارات بهت حق میدم یا حتی بخشیدمت وقتی یه جورایی داشتی بهم تجاوز میکردی
با کمی ناراحتی تو صداش گفت
جونگ کوک با لحنی که سعی میکرد ناراحت یا عصبی نباشه گفت : ولی من به خودم حق میدادم چون دیوونه شده بودم ! دیوونم کرده بودی
_هرچی ام که بود حق نداشتی اونجوری رفتار کنی
کوک تکیه شو گرفت سمت جیمین چرخید و با اخم گفت : توام حق نداشتی اون کارو کنی ! نه الان نه هروقت دگ نه تا وقتی من زنده ام
و تو انقد جلو رفت که صورتاشون فقط یه وجب باهم فاصله داشت و زل زد به لبای پرش و این ابدا دست خودش نبود که اون لحظه بیشترین چیزی که میتونست بهش فکر کنه دوباره مک زدن اون لبا بود
_ من و تو رابطه ای نداریم، یادت رفته ؟ تو ازم خواستی از زندگیت برم
جونگ کوک انقد جلو رفت که نفساش روی لبای جیمین پخش میشد همونجوری که نگاهش هنوز به همونجا بود
سر جیمین که میرفت تا ازش فاصله بگیره از پشت گردنش گرفت
_ میشه به حرفم گوش کنی و بجای لبام به چشمام نگاکنی؟
جیمین با دلخوری کمی بلند تز از حد معمول گفت و دستاشو روی قفسه ی سینش گذاشت تا عقب بفرستش
_ میخوامت !
جلوتر رفت که جیمین دوباره سرشو عقب تر برد
_ به طرز دیوونه واری میخوامت
هر جمله ای که میگفت جلوتر میرفت و بیشتر رو پسری که با هرجملش عقب تر میرفت نزدیک میشد
و چون تو بغلش بود مدام بیشتر روش خیمه میزد
_ انقد که دارم میمیرم تا مال خودم بکنمت
جیمین انقد عقب رفت تا پشتش با سطح کاناپه برخورد کرد و جونگ کوک کاملا روش خیمه زده بود
هنوز دستش پشت گردنش بود و نگاهش هنوز به لبای کمی باز موندش
دوباره رو لباش زمزمه کرد : دگ نمیزارم ازم دور شی ، دگ نمیزارم از دستم بری !
لباشونو روی هم مالید
با بی طاقتی زمزمه کرد : میخوامت پسر
گفت و لباشو دوباره با خشونت روی لبای پسر کوبید و بعد مکیدن لب پایینش دندوناشو توش فرو کرد
پسر کوچیکتر که بخاطر اعترافات عاشقانه مرد قلبش شروع به لرزیدن کرده بود با فرو رفتن دندونای تیزش اخی گفتو صورتشو با دست عقب داد
ولی این جونگ کوک بود که بی توجه بهش دستشو از شکم و سینه اش رد کرد و به بین پاهاش رسوند و با انگشتاش داخل رونش رو فشار داد
جونگ کوک تقریبا داشت برای لمس اون بدن دیوونه میشد
تابه حال هیچوقت توی زندگیش این حجم از عشق و شهوت رو تجربه نکرده بود
مغزش انگار میسوخت
قلبش درد میکرد و تمام بدنش برای داشتن اون پسر تو تکاپو بود
مطمئن بود فقط با لمس اون بدن با لبا و زبونش تا اوج میره
روزها توی حسرت اون تن بودو حالا مثل گرگی گرسنه که مدت طولانی توی سرمای جان سوز کوهستان پوشیده با برف مونده و بالاخره شکاری میبینه دگ نمیتونست خودشو کنترل کنه
سرشو پایین برد و توی گردنش فرو کرد
نفس عمیقی توی گودی گردنش کشید و اون نفس انگار جونی شد توی رگاش و زندگی بخشید بهش
بوی زندگی میداد بدنش...
_ دوست دارم !
بوسه ای روی گردنش زد
لباش روی شاهرگش میلغزید و زبونش یاریش میکرد
جیمین مست از کارا و حرفای سرگرد سرشو با دوتا دستاش گرفتو موهاشو چنگ کرد مدام بوسه میزاشت رو موهای بلندشو و از لذت دستی که روی شکمش مشغول نوازش بود چشماشو بسته بود
_ دوست دارم
جونگ کوک یه دستشو بالای پشتی کاناپه گذاشت و یه پاشو هائل بدنش کرد و نیم خیز شد
از اون فاصله زل زد به پسری که آشفته و بی قرار زیرش بود
دستشو سمت پیرهنش برد
دوتا دکمه ی سالم رو که جیمین بسته بود باز کرد و از رو بدنش کنار زد
نمیتونست نگاه پر عطشش رو آروم کنه
جیم احساس میکرد داره زیر نگاهش ذوب میشه
ولی دوسش داشت
اون نگاهو ، اون عطشو
میخواست ، دیوونگی سرگرد رو تا سرحد مرگ میخواست
جونگ کوک روش خم شد
نوک قهوه ای رنگ سینه اش رو توی دهنش کشید و مکی زد
با زبونش نوکش رو به بازی گرفت
و با اون یکی دستش مشغول مالیدن اون یکی شد
جیمین آخی از سر لذت کشید
جونگ کوک جوری سینشو مک میزد و گاهی نوک ریزشو گاز میگرفت که هربار خالی شدن دلشو احساس میکرد
چنگی به پشت کتفش زد
کوک سرشو بالا آورد نگاهی به شاهکارش کرد
نوک سینه هاش باد کرده و قرمز بود و پسر کاملا آشفته و بی قرار
روی گردن و سینه اش حالا مارک های قرمز مشخص بود و چقد این صحنه برای اون مرد دلچسب بود
یهو دستاشو زیر بدنش برد و بلندش کرد
جیمین سریع پاهاشو دور کمرش حلقه کردو دستاشو دور گردنش انداخت و سرشو توی گردنش فرو کرد
_ نمیتونم صبر کنم تا مال من شی
کوک توی گوشش زمزمه کرد و جیمین لباشو روی گردنش گذاشت شروع کرد بوسیدن
از پله ها بالا رفتن
جیمین حتی لحظه ای سرشو بیرون نیاورده بود
مثل یه بیبی خودشو به سرگرد چسبونده بودو به نجواهای مرد که تو گوشش میکرد گوش سپرد
سمت تخت رفت
آروم پسر توی بغلش رو روش خوابوند
جیمین نگاهشو بهش داد
داشت دکمه های پیرهن مشکیش رو باز میکرد
همون پیراهنی که بی اندازه توی بدن خوش فرمش نشسته بود و بهش میومد
کوک لباسو روی زمین پرت کرد
دوباره روش خیمه زد و کامی از لبای خوش طعمش گرفت
با حرص و صدایی دور رگه شده از شهوت غرید: تو دیوونم میکنی
سرشو پایین برد
دگ طاقت نداشت برای صبر کردن
دگ بیشتر از اون نمیتونست خودشو نگه داره
بوسه هاشو تا روی شکمش پایین برد
دستشو سمت کمربندش برد و بازش کرد
زیپو پایین کشید
دیک سفت شده ی جوجش از زیر باکسر سفیدش معلوم بود و عجیب بود که دلش میخواست هرچه سریعتر مزه اش کنه
جیمین نگاهشو به پایین داد
کوک داشت شلوارشو از روی روناش پایین میداد و بعد از در آوردنش پایین تخت انداخت
دستش بالا اومد
از روی باکسر روی دیکش نشست
با شصتش سرشو مالید و فشاری بهش وارد کرد
جیمین چشماشو بست و زبونشو روی لباش کشید
لگنش رو از تخت فاصله داد تا کوک اونم از پاش در بیاره
و کوک مشتاقانه کاری که جوجش میخواست انجام داد
پایین پاش روی زانوهاش وایساد
پاهای سفید جیمین رو گرفت و بالا داد
باکسر رو پایین کشید و تا روی زانوش کشید
هردو پای پسرو روی شونه هاش گذاشت و دستشو جلو برد
دوتا انگشتشو روی سوراخش کشید و فشاری داد
دلش میخواست هرچی زودتر توی تنگیش بکوبه
جیمین با فشاری که به سوراخش وارد شد چشماشو بست و ملافه زیرش رو چنگ زد
کوک باکسر رو کامل در اورد و کنار انداخت
دیک سفیدش سیخ شده روبه بالا وایساده بود و هوس مک زدنش چقد به دل سرگرد مونده بود
اون صحنه
اون بدن لخت
سفید و پنبه ای
براق از عرقی که روش نشسته بود توی تاریک و روشن اتاق برق میزد
رونای پرش جلوی چشمش بود
سرشو برگردوند
یدونه از پاهای جیمین که کنار صورتش بود با دست گرفت بوسه ای روی مچ پاش زد وبعد بالاتر رفت
ساق پاش رو بوسید
لباشو روی قسمت نرم پشت زانوش گذاشت و مکی زد
زبونشو در آورد و از قسمت داخلی رونش بالا اومد و رد خیسی به جا گذاشت
کمی این طرف تر از عضوش ، رونش رو بین لباش گرفت و جوری مکید که مطمئن بود کبود میشه
سراغ اون یکی رونش رفت و گازی از اون سفیدای پر گرفت
جیمین بی قرار ناله ای کرد و کمی لگنش رو از تخت فاصله داد
کوک بالا اومد
نگاش کرد ، عمیق و طولانی
خم شد رو لباش و بوسه ای روش گذاشت
_ دوست دارم! اون قد زیاد که مدام و هر روز سعی کردم نادیده ات بگیرم ، بهت فکر نکنم، بزارمت کنار ، از زندگیم، از قلبم ،ولی نشد
دوباره لباشو بوسید محکم و با اشتیاق
_ نشد چون تو مثه پیچک ، پیچ و تاب خوردی با روحم!
مگه آدم میتونه خودشو نخواد؟ مگه میتونه خودشو رها کنه؟ تو دگ تو نیستی ، تموم منی !
جیمین با هر جمله ای که از دهن مرد خارج میشد قلبش بی قرار تر میشد
تند تر میزدو عاشق تر میشد
_ فکر میکردم میتونم مقابل عشقت وایسم ! ولی نشد!
خم شد لباشو روی پیشونیش گذاشت چشماشو بستو بوسید
_ تو بردی جوجه ! من بهت باختم
اینو با لحنی جدی ولی مهربون زمزمه کرد
جیمین یهو دستشو روی سرشونه اش گذاشت و اون طرف تخت هول داد
خودشو سریع بالا کشید و روی شکمش نشست
جونگ کوک شوکه از حرکت سریع جیمین ناباور تک خنده ای زد
ولی جیم مهلت کاره دگ ای بهش نداد
خم شد روش
همونجوری که دو طرف صورتشو میگرفت لباشو قفل لبای سرگرد کرد
و این بار اون بود که با ولع میبوسید و مک میزد
بعد از بوسه ای طولانی سرشو بالا آورد:
_ دگ حق نداری بهم بگی بچه
با تخسی گفتو اخمی چاشنی چهره اش کرد
جونگ کوک چیزی نگفت
در واقع چیزی نمیتونست بگه وقتی جیمین لخت روی شکمش نشسته بود
اون باسن لعنتیشو روی شکمش گذاشته بود و فااککک اون میتونست لمس عضوشو روی شکمش حس کنه
و این واقعا مغزش رو از کار مینداخت
هردو تا دستشو روی پهلوهاش گذاشت
جیمین دوباره خم شد
اینبار سرشو توی گردنش کرد
لاله ی گوششو بین لباش گرفت و مکید
بعد زبونشو رو طول شاهرگش پایین کشید و بوسه های ریز و خیسی گذاشت
_ و دگ هیچ وقت حق نداری دوسم نداشته باشی
زیر گوشش زمزمه کرد و سرشو بالا آورد
جونگ کوک بی طاقت روی تخت خوابوندش
بین پاهاش وایساد
با دست دوتا زانوشو گرفت و از هم فاصله داد
نمای روبروش دیوونه کننده بود
صورت برافروخته اش
بدن سفیدش
چشماش که خمار بهش خیره بود
نگاهشو پایین کشید
دگ طاقت نداشت
خم شد بین پاهاش
سرشو نزدیک دیک سفت شده ی جوجش برد
بوسه ای روی کلاهکش گذاشت
عجیب بود که داشت این کارو میکرد
وقتی هیچ وقت تو زندگیش برای هیچ کس انجامش نداده بود
ول الان حتی همین کارم براش لذت بخش بود
و این میزان دلدادگیش به اون پسرو مشخص میکرد
جیمین با حس لبای جونگ کوک که پوست نازک کلاهکش رو لمس کرد شوکه نگاش کرد
قلبش شروع کرد بی وقفه کوبیدن خودش به دیوار سینش
اون تصویر مجذوب کننده و شهوت انگیز بود
با برخورد زبون گرم کوک با دیکش و لیس زدنش
اهی از ته گلو گفت و ناخواسته روناشو به هم نزدیک کرد و سرشو بین پاهاش قفل کرد
جونگ کوک دهنشو بیشتر باز کرد و دیک کوچیک پسرشو تا نیمه تو دهنش کرد و مکید
صدای ناله های ریزش خوش اهنگ ترین چیزی بود که میشنید
دستش با بی صبری و کمی خشونت روی لپ های باسنش نشست و هردوشو چنگ زد
جیمین بی طاقت از گرمایی که هربار با مکیدن عضوش توسط دهن سرگرد توی بدنش ایجاد میشد سرشو روبه عقب پرت کرد
دیکش هرلحظه دردناک تر میشد و شهوت تو وجودش بیدار تر..
دستشو جلو برد ، تو موهای بلندش کرد
هم نوازش میکرد هم چنگ میزد
ازین دیوونه تر میشد برای اون مرد؟؟
زبونش که روی عضوش پایین تر میرفت رو حس میکرد ، رد خیس و گرمی که به جای میزاشت روی عضو نبض دارش
باعث میشد از سوراخش پریکام ترشح بشه
اه بلندی کشید
ارنجاشو روی تخت هائل کرد و نیم خیز شد
میخواست ببینتش
جونگ کوک سرشو پایین تر برد
زبونشو روی بالزاش کشید و بین لباش مکید
_ اهههه جونگ..کوک
با شنیدن اسمش که بی طاقت همراه ناله های ظریفش به گوشش رسید با شهوتی بی انتها پوزخندی زد
اصلا دلش نمیخواست جوجش به این زودی کام شه
کمرش و صاف کرد نگاهی بهش انداخت
پاهاشو روی شونه هاش گذاشت و با صدایی کلفت شده از شهوت با کمی خشونت درحالی که تو چشماش زل زده بود گفت : نباید ! نباید اینکارو میکردی جیمین!!
جیمین گیج از حال خرابش و حرفای مرد نگاه خمارشو بهش داد
نفسش سخت بالا میومد
قفسه ی سینه اش که بخاطر لاو مارک های سرگرد بیشتر جاهاش قرمز بود و میدونست فردا کبود میشن مدام بالا پایین میشد
عضو دردناکش نبض میزد و سوراخش برای پر شدن ملتمسانه بازو بسته میشد
صداش که به زور از ته گلوی خشک شده اش بیرون میومد رو آزاد میکرد : چی..چیکار...؟
کوک دستشو پایین برد
از بین پاهاش رد کرد
نوک‌دوتا انگشتاشو از روی دیکش کشید و پایین برد
روی سوراخش گذاشت و فشاری داد
جیمین کمی باسنشو بالا داد و اهی ریز از لبای باز موندش فرار کرد
_ تو تمام معادلات زندگیمو ریختی بهم
انگشتاش دورانی سوراخشو میمالید و این جیمین بود که هرلحظه بی تاب تر حتی نمیتونست درست چشماشو باز نگه داره
_ م..مگ.. چی..چیکار کردم ...اهههه ...کوک
جونگ کوک حرکت انگشتاشو تند تر کرد
_ من قرار نبود دلمو به پرستار کوچولوم ببازم
جیمین با بی قراری دستشو جلو برد
مچ دست مرد رو گرفتو بالا آورد
دهنشو باز کردو انگشتاشو تو دهنش کرد و شروع کرد ساک زدن انگشتاش
سرگرد نفس عمیقی کشید و گوشه ی لبشو دندون گرفت
این صحنه زیادی هات بود
زبون گرم جوجش بین انگشتاش میلغزید و لیس میزد
جیمین انگشتاشو از دهنش در اورد
نگاهش کرد
با خماری و شهوت
ولی سعی کرد جدی به نظر بیاد
_ دگ هیچوقت ...دلت مال خودت نمیشه... سرگرد
و دست کوک رو پایین برد و روی سوراخش گذاشت
جونگ کوک پوزخندی به پسرکوچولو زد
یه دستشو به پهلوش گرفت و برش گردوند و به شکم رو تخت خوابوندش
خم شد روش
پشت کتفش و بوسید و مک محکمی زد
میخواست هرجای بدنشو که نگاه میکنه اثر خودش رو ببینه
زبونشو از روی تیغه کمرش تا باسنش کشید و روی لپ باسنشو گاز گرفت
دستش گودی کمر بی نقصش رو میمالید
اون یکی دستش رو زیر کمرش برد و کمی بلندش کرد
لپ باسنش رو گرفت و از هم فاصله داد
جیمین با برخورد نفسای گرم جونگ کوک روی سوراخش آه بلندی کشید و سرشو توی بالش کرد
وقتی زبون خیس کوک روی ورودیش بالا پایین شد از شدت هیجان و شهوت ناله ی جیغ مانندی کشید و باسنشو بیشتر بالا داد
لباشو روی سوراخش گذاشت و مکید
_ عااااح... اه
زبونشو تکون میداد و لیس میزد
جیمین نفسای تیکه تیکه شو با ناله بیرون میداد روی آرنج و زانوهاش بلند شد و باسنشو عقب داد
حالا کاملا سوراخش معلوم بود
سرشو پایین انداخت
حرکت زبون کوک داشت دیوونش میکرد
روی ناله هاش کنترلی نداشت
دستشو عقب برد
پشت سر کوک گذاشت و به خودش فشارش داد
با فرو رفتن زبونش توی ورودی خیس شدش اسمشو با ناله جیغ زد
_ عااااح کوووکی، نهههه، عااااه
مشتشو روی تخت کوبید
دگ نمیتونست
داشت دیوونه میشد
سرش تیر میکشید
دیکش داشت منفجر میشد
سوراخش نبض میزد
گریه مانند گفت: لطفااا کوک لطفااا
جونگ کوک با شنیدن صدای بغض دار شهوت انگیزش سرشو بالا آورد
جیمین سریع برگشت با بدنی لرزون خودشو بالا کشید
دستاشو دو طرف صورتش گذاشت و لباشونو روی هم کوبید
با حرص لبای سرگردش می بوسید
_ منو مال خودت کن !
لبشو گاز گرفت و مکید
با جدیتی رو لباش زمزمه کرد
_ با سخت ترین حالت ممکن منو مال خودت کن
جونگ کوک با خشونت و شهوتی که دگ سر به فلک گذاشته بود هولش داد رو تخت
کمر‌بند و دکمه شو باز کرد
شلوارشو پایین کشید و درش آورد
وقتی داشت باکسرشو پایین میکشید جیمین سمتش رفت و دستاشو روی دستاش گذاشت و همراهش در اورد
نگاهی به دیک سفت و بزرگش انداخت
از سفتی زیاد به شکمش چسبیده بود
سرشو جلو برد و لباشو روی کلاهکش گذاشت و بوسید
طولانی و عمیق
صدای ناله ی بم و تو گلویی کوک به گوشش رسید
جونگ کوک سرشو عقب داد و روی تخت خوابوندش
جیمین منتظر بهش نگاه میکرد
جونگ کوک کمی زل زد تو چشماش
و وقتی این حالت چند ثانیه بیشتر طول کشید جیمین سوالی اسمشو ناله کرد
_ لوب و کاندوم نداریم
_ مهم نیست
جیمین تند جواب داد و پوزخند جذاب کوک نصیبش شد
جونگ کوک باشه ای گفتو روش خم شد
_ پس خودت خیسش کن
و به دیکش اشاره کرد
بالا تر رفت
زانوهاشو دو طرف سر پسر گذاشت و بالا سرش وایساد ، جوری که دیکش جلوی صورت جیمین قرار گرفت
جیم سریع دهنشو باز کرد
لباشو دور دیکش گذاشت و زبونشو روش کشید
جونگ کوک دستشو روی تخت هائل کرد و کمی خودشو پایین تر کشید
اون یکی دستش توی موهای پسرش رفت و همونجوری که چشماش با عشق بهش بود مشغول نوازششون شد
زبونشو رو طول دیکش کشید و بعد از چند باری که سرشو مک زد دهنشو باز کرد
سرشو کمی بلند کرد و تا جایی که میتونست عضو مردش رو تو دهنش جا داد
مرد دستشو زیر سرش گذاشت و گرفتش
جونگ کوک با شهوت سرشو عقب انداخت و بیشتر تو دهنش کوبید
آه مردونش توی فضا پیچید
گرمی و خیسی دهن و زبونش دور عضوش باعث میشد رگاش هرلحظه خون رو با فشار بیشتر به پایین تنش منتقل کنن و متورم تر بشن
خودشو عقب کشید
دگ بس بود
نگاهی به صورت جیمین کرد و نم اشکی که گوشه ی چشمش بود
خم شد
لباشو روی پلکاش گذاشت و با عشق بوسید
پاهاشو گرفت
دور کمرش گذاشت و خودشو جلو کشید
_ ممکنه دردت بیاد
_ میدونم
_ سعی میکنم کنترلش کنم
_ میدونم
جونگ کوک لبخندی بهش زد
سر دیکش رو چند بار روی شیار باسنش کشید و روی ورودیش نگه داشت
با صدای جدی گفت : نگات بهم باشه ! تحت هیچ شرایطی چشماتو ازم نمیگیری
جیمین سرشو تکون داد و چشمی آروم گفت
دو طرف کمرشو گرفت و فشاری بع سوراخش آورد
نگاهش تو چشمای جیمین بود
با حس فشاری که دیک مرد به سوراخش میاورد قلبش تند تر زد
با باز شدن سوراخشو ورود اون جسم بزرگ و سفت چشماشو بست و لبشو دندون گرفت
کوک به آرومی کلاهکشو واردش کرد
با بسته شدن چشماش دست نگه داشت
میدونست بار اولشه و نمیخواست اذیت بشه
جیمین چشماشو باز کرد و آروم پلک زد
_ ادامه بدم؟
_ آ...آره
اروم خودشو بیشتر واردش کرد
جیمین دستشو روی شونش چنگ کرد و از بزرگی عضوش و فشاری که به دیواره هاش میومد دهنش باز مونده بود
نفسش منقطع تو میرفت و درد نسبتا زیادی از کشیدگی ورودیش احساس میکرد
جونگ کوک ثابت موند
تا سوراخش به سایرش عادت کنه و کمی باز شه
خم شد روش
لبای باز موندشو بوسید
نفساش کوتاه ولی عمیق بود
_ من ...خوبم ... شروع کن ....لطفا
اینو گفتو لبای کوک رو بوسید
جونگ کوک دستی تو موهاش کشید و خودشو بالا تر کشید
دیکش رو تا کلاهکش بیرون آورد و دوباره تو برد
از ناله های دردناک پسر می فهمید که براش سخته ولی چاره ای نبود تا وقتی یکم عادت نمیکرد
حرکات ارومش رو شروع‌ک
رد
یه دستشو رو به زیر کمرش رسوند و مشغول مالش شد تا ارومش کنه
یواش یواش سرعتشو بیشتر کرد
_ خوبی جوجه ؟
جیمین با ناله ای که دگ خیلی بلند بود گفت : آره ...عااااح، خو...اهههه خوبممممم
جونگ کوک ضربه های عمیقش رو تو زاویه های مختلف میزد تا نقطه ی حساس پسر رو پیدا کنه
با ناله ی جیغ مانند و بی اندازه شهوت انگیز جیمین که یهو از توی گلوش بیرون اومد فهمید که جای درستی ضربه زده
با برخورد سر دیکش با پروستاتش ناخودآگاه کمرشو قوس داد
چشماش ناخواسته بسته شد و لذتی تا عمق وجودش رفت
مثل برق گرفتگی ...
با هربار کوبیده شدن محکم دیکش به همونجا تا مرز بیهوشی میرفت
اولین بارش بود و این بی تجربگی داشت دیوونش میکرد
همیشه اولین بار همه ی حس ها بیشتر و سختره
جونگ کوک برای تسلط بیشتر روش خودشو جلو کشید
زانوهای پسرو که حالا بی رمق کنارش روی تخت افتاده بودن بلند کرد و توی شکمش جم کرد
_ زیر زانوهاتو با دستات بگیر
جیمین با اینکه دستاش زیاد جون نداشت ولی زیر زانوهاشو گرفت و پاهاشو تو شکمش جمع کرد
جونگ کوک نگاهی به پوزیشنشون انداخت
سوراخش کاملا در دسترس بود
دوباره خودشو تنظیم کرد و ضربه هاشو شروع کرد
تنگی سوراخش که عضوش رو توی هربار رفت آمد فشار میداد غرق لذتش میکرد
کوبیدن تو اون سوراخ هرلحظه گرسنه ترش میکرد
محکم خودشو توش تکون میداد و ضربه های عمیقشو به پروستاتش میزد
نگاهی بهش کرد
زانوهاشو گرفته بود
موهاش خیس از عرق روی پیشونیش چسبیده بود
چشماش که سعی میکرد باز نگهشون داره
لباش که از هم باز مونده بود
_ اهههه.... عااااح...سرگرد....
با شنیدن لفظ سرگرد از زبونش دگ نتونست تحمل‌کنه
خم شد روشو گرسنه لباشو به دندون گرفت
جیمین دگ نمیتونست
پاهاش میلرزید و ایشون نمیکرد
سوراخش درد داشت
انقد ضربه های کوک عمیق بود که احساس میکرد داره شکمش رو پاره میکنه
ولی همزمان لذت وصف ناپذیری داشت
انقد که حتی نمیتونست باورش کنه
اینکه بدنش با بدن مردش یکی شده بود عاشق ترو دیوونه ترش میکرد
دستاش شل شد
زانوهاشو روی تخت افتاد
نزدیک بود
از جریان گرفتن خون توی رگاش
از تار شدن چشماش
از لرزیدن روناش
و پریکامی که مدام از سوراخ دیکش بیرون میپرید
با گریه ناله کرد: لطفا کوک ..هقق. لطفا میخوام بیام ... لمسم کن ...عاااح...
جونگ کوک دستشو جلو سمت دیکش برد
ولی قبل اینکه لمسش کنه با لحنی خشن گفت : تو مال منی ، کاری میکنم همه ی اونایی که دنبالتن بفهمن اینو
و محکمتر توش کوبید
_ هیشکی دگ حتی حق نداره نگات کنه
پسر بی حال روی تخت افتاده بود
صدای ناله های بی جونش توی اتاق می پیچید
دستشو لرزون بالا آورد
با بی حالی دنبال دست کوک گشت و گرفتش
سمت دیک خودش برد و روش گذاشت
_ میخوام ..هقق. درد داره...اههه...کوک ...درد داره
دستشو دور دیک جوجش حلقه کرد
ستصش رو روی کشید و پریکامش رو روش پخش کرد
و سرشو مالید
صدای ناله های جیمین هرلحظه بیشتر میشد
بدنش گر گرفته تر میشد و لرزشش بیشتر
ضربه های روی پروستاتش
فشار دست کوک دور عضوش ...
با ضربه ی عمیق بعدی
چشماشو محکم روی فشار داد
دستاش روی تخت مشت شد
کمرشو قوس داد و تمام عضلاتش رومنقبض کرد
لگنش رو از روی تخت فاصله داد و با ناله ای بلند بالاخره کام شد و روی دست کوک و شکمش ریخت
نفس نفس میزد
چشماش سیاهی میرفت و تا چند ثانیه هیج جا رو ندید
جونگ کوک با پوزخندی به جوجش نگاه کرد
لرزیدن بدنش
کمر بالا اومدش
دستشو جلو برد
روی کامه ریخته شده روی شکمش کشید و بعد بالا رفت
انگشتاشو روی لباش مالید و خم شد رو صورتش
لباشو بین لباش گرفت و بوسید
انقد بیحال بود که دگ حتی نمیتونست همراهی کنه
کوک لباشو مکی زد
نگاهی به جیمین کرد
چون بار اولش بود خیلی خسته و بی حال بود و انرژی زیادی از دست داده بود دستی تو موهاش کشید و نوازش کرد
کمی مکث کرد که صدای بی حال جیمین روشنید
_ ادامه... بده
نمیخواست کوک بخاطر حالش خودشو همونجوری رها کنه
میخواست این یکی شدن کامل باشه
میخواست تو خودش حسش کنه
سعی کرد کمی نیم خیز شه
دستاشو دورش گردن سرگرد انداخت و خودشو بالا کشید
جونگ کوک روی تخت نشوند و روی پاهاش نشست
سرش توی گودی گردنش افتاد و بی حال بوسه ای روی پوست عرق کردش زد
_ جیمین ! حالت..
_ نه ادامه بده ، میخوامش
جونگ کوک همونجوری که جیمین تو بغلش بود چرخید و سمت تاج تخت رفت
هنوز توش بود
هنوز سفت و دردناک و پر شهوت بود
به تاج تخت تکیه داد
جیمین زانوهاشو روی زمین گذاشت و کمی خودشو بالا کشید تا فضا برای حرکت کردن به کوک بده
بالا تنش کاملا توی بغل سرگرد بود و بی حال سرش تو گردنش افتاده بود ولی مدام بوسه های ریزش رو روی گردنش میذاشت
جونگ کوک هردو دستش رو پشت کمرش گذاشت و با تنظیم پایین تنش شروع کرد به کوبیدن توش
بدن جیمین تو بغلش تکون میخورد و ناله اش زیر گوشش پخش میشد
جوری توش میکوبید که جیمین کاملا پر شدنش رو حس میکرد
سرگیجه گرفته بود
ولی لذتی که برده بود صد برابر دردش بود
جونگ کوک سر جیمین رو توی گردنش بود بوسید
موهای خیسش رو بوسید
دستاشو دور بدن کوچکش حلقه کرد
مال خودش بود !
تموم قلبش بدنش روحش ...
اون پسر مال خودش بود
نه تموم اون کسایی که نگاش میکردن
با خشونت زمزمه کرد : بگو مال منی جیمین!
جیمین سرشو نزدیک گوشش کرد
آروم و بی رمق زمزمه کرد : من..مال...توام...
_ دوباره بگو
_ مال..توام..جونگ...کوکی
با شنیدن این حرف از جوجش با ضربه ای دگ که توی باسنش کوبید با فشار خیلی زیادی توی سوراخش خالی شد
چشماشو روهم گذاشت و عاااح مردونه ای کشید
به پشتی تخت تکیه داد و جیمین تو بغلش افتاد دگ هیچی حس نمیکرد
احساس میکرد پایین تنش فلج شده
_ دوست دارم
جونگ کوک بی رمق ولی محکم گفت و بازم موهاشو بوسید
بوی تن پسرش رو تو ریه اش کشید و دوباره گفت :
_ دوست دارم یکی یدونه
.
.
.
****

forbidden love Where stories live. Discover now