forbidden love

part 13

_ از هفته پیش تا الان پیشرفتی داشتی؟

دکتر همونجوری که پاهای کوک رو میگرفت و تکون میداد پرسید

_ دگ بیشتر چیزا رو حس میکنم

_ خیلی خوبه! تاحالا تونستی خودتو تکون بدی؟؟ منظورم با کمک دستاتو تکیه دادن به اونا نیست ، منظورم اینه تکیه و وزنت روی پاهات و لگنت باشه

جونگ کوک کمی فکر کرد

تکون دادن خودش براش خیلی راحت تر شده بود و حس لامسه اش داشت برمی گشت

ولی چیزی از اینکه پایین تنشو بدون کمک دستاش تکون داده باشه یادش نیومد

خواست بگه نه که یهو یاده اون روزی افتاد که تهیونگ جیمین رو توی استخر هول داد

اره !!  اونروز از هول اینکه جیمین توی آب افتاد نیم خیز شده بود
بدون کمک گرفتن از دستاش

_ اره ! اونروز بلند شدم...

_چی؟؟

دکتر پرسید و ادامه داد: این خیلی خوبه!! نشون میده که عضله هات واسه بلند شدن آماده ان.

جیمین ذوق زده جلو رفت و سمت جونگ کوک خم شد
با لبخندی بزرگ پرسید: جدی ؟ کی اتفاق افتاد که من نفهمیدم؟؟؟

جونگ کوک نگاهی به ذوق زیبای جیمین انداخت
خواست جواب بده ولی با دیدن دکتر که کنارشون وایساده بود پشیمون شد

باید میگفت انقدر وقتی افتادی تو آب هول شدم که بعد ۶ ماه رو پاهام بلندشدم؟

_ پس امروز رو بلند شدن کار کنیم ! چطوره؟
جیمین بجای کوک تند تند عین بچه ها سرشو بالا پایین کرد
دکتر سمتش رفت

_ سعی کن وقتی دستت رو میگیرم وزنتو رو پاهات بلند کنی، دست منو بگیر ولی اتکات بهش نباشه

جونگ کوک چیزی نگفت و فقط دست دکتر و گرفت
بعد چند بار تلاش کردن و موفق نشدن به دکتر با اخم گفت که دگ نمیخواد امتحان کنه و دکتر هم موافقت کرد که اذیت نشه و به خودش فشار نیاره

جیمین سمتش رفت

جلوی پاهاش نشست

_ خسته شدی؟؟؟

گفت و دستش رو نوازش وار رو روناش کشید
جونگ کوک چیزی نگفت ولی تو دلش نالید: انقدر به خودت عادتم نده جیمین....

_ میخوای یه بارم من دستتو بگیرم؟ باهم بلند شیم؟

نگفت ولی تو دلش اعتراف کرد عاشق وقتایی که جیمین باهاش اینجوری حرف میزنه ، حتی اگه بی ادبی تلقی بشه

اون باهمه فرق داشت حتی حرف زدنش
نمیگفت بلند شو ، میگفت بلند شیم
میخواست اینجا هم کنارش باشه

نگاهش به پسر انقدر عمیق و پر حس بود که حتی دکتر که کمی اونطرف تر هم وایساده بود حسش کرد