_نه کیونگ!... لطفا.کای درحالی که میدونست همین الانشم دیگه بحث کردن فایده ای نداره نالید و به پسری که حالا عینک فریم مشکیش رو با نوک انگشتش روی بینیش بالا داد خیره شد.
_سعی نکن مثل توله های کتک خورده نگام کنی کیم جونگین... باید این برنامه رو شرکت کنی!
خب!...کای وقتی میخواست آیدل بشه هیچوقت فکر نمیکرد تهش کسی که بهش اصرار کنه برنامه ها و ریلیتی شوهای دختر پسری رو شرکت کنه، کیونگسو خواهد بود....منیجر عزیزش!
_لبخند یادت نره!
کیونگسو درحالی که حالا نگاهش رو از آیپدش بیرون آورده بود با لبخند کوتاهی گفت و بوسه سبکی روی لب های گوشتیش گذاشت.
_من باید برم...گند نزنی ها!
کای آهی کشید و بوسه متقابلی روی لب هاش زد.
_باشه...مواظب خودت باش.
چرخی به چشماش داد و قبل از اینکه از استودیو خارج بشه صداش رو بالا برد.
_دعا کن خدا بهم صبر بده.
میتونست صدای خنده های کای رو بشنوه، واقعا اون پسر شکلاتی تنها خوش شانسی بزرگ زندگیش بود و یه جورایی ته دلش با فکر کردن به اینکه پنج سال کنار هم موندن پیچ شیرینی میخورد.
وقتی سوار ماشینش شد، بعد از چند لحظه که به سمت مقصدش راه افتاده بود موبایلش رو از روی داشبورد ماشین برداشت و شماره بکهیون رو گرفت، بعد از چندتا بوق صدای بی حوصله دوستش توی گوش هاش پیچید.
_بک کجایی؟
میتونست قسم بخوره اگه بکهیون رو ول میکردی همونجا میزد زیر گریه، حق هم داشت...واقعا این روتین کوفتی همشون رو دیوونه کرده بود.
_توی دفتر ددیمم...رفتی دنبالش؟
_دارم میرم...تقریبا نزدیکم.
_عجله کن...ددیمم الان میرسه.
_باشه... میبینمت.
تماسش رو قطع کرد و چند دقیقه که گذشت شماره لوهان رو گرفت، بعد از چندتا بوق جواب داد.
_من رسیدم... نمیبینمت!
_من دیدمت!
و ثانیه ای نکشید در ماشینش باز شد و یه پسر با موهای سبز آبی کنارش، روی صندلی کمک راننده نشست و همونطور که آدامس صورتی رنگش رو باد میکرد دستش رو سمت ضبط آهنگش برد و بعد از روشن کردنش، صداش رو بالا برد.
حالا حتی پاهاش هم با ریتم تکون میداد و همین روی مخ کیونگسو داشت خط های ناخوشایندی میکشید.
بعد از دندون قروچه ای که کرد با حرص ماشین رو راه انداخت، ترجیح میداد برای فعلا حرفی نزنه چون خودشم میدونست کافیه دهنش رو باز کنه تا جیغش بره هوا.
YOU ARE READING
My Daddy
FanfictionName: My daddy Writer: maya^^ ژانر:روزمره،اسمات،ددی کینک،فلاف،عاشقانه💖 کاپل:چانبک / کایسو / هونهان ❌کامل شده❌ بکهیون یه منحرف کوچولو🍓 بود و با سیاستش هر چیزی که دلش میخواست رو بدست میاورد! ولی وقتی هوس یا عشق در یک نگاه اتفاق میافته بک میتونه جلو...