part18(گرگ)

1K 192 55
                                    

چشماشو آروم باز کرد. خواست توی جاش بشینه ولی با دردی که توی کمرش پیچید پشیمون شد.
نیم نگاهی به تخت جیمین انداخت هنوز خواب بود.

چپ نگاش کردو به زور روی کاناپه نشست.
دستی توی موهاش انداخت و مرتبشون کرد.
با هر سختی بود از جاش بلند شد ملحفه رو دور خودش پیچید و به سمت لباساش که روی زمین افتاده بود رفت. 
گوشه ی اتاق ایستاد و لباساش رو پوشید.
نگاه دوباره ای به جیمین انداخت. آروم توی جاش خوابیده بود.

ت:وقتی خوابه چقدر قیافه ی مظلومی داره. ایش چی دارم میگم.
بی سر و صدا از اتاق بیرون اومد.

هنوز اول صبح بود و بیشتر افراد قصر خواب بودن.
در اتاقش رو باز کردو داخل شد.
تصمیم گرفت یه دوش سریع بگیره از دیشب احساس بدی داشت.
داخل وان آب گرم شدو با آرامش نشست. آب گرم باعث میشد کمی کمر دردش بهتر بشه. چند دقیقه ای توی حموم بود بعد بیرون اومد.
داروهایی که جین بهش داده بود رو مصرف کرد و از اتاق بیرون اومد.
به سمت آشپزخونه رفت.

آقای جانگ مشغول آماده کردن سینی های صبحونه بود.

ت:صبح بخیر
جانگ سو لبخندی زد:صبح بخیر...حموم بودی؟

ت:آ اااره از کجا فهمیدین؟

*از موهای خیست...خشکشون میکردی پسر سرما میخوریا...

ت:آخه وقت نبود گفتم صبحونه ولیعهد دیر میشه.

جانگ سو به یه سینی اشاره کرد:اونجاست برش دار....راستی خودت چیزی خوردی؟

ت:نه اول اینو ببرم برمیگردم.

جانگ سو یه لیوان خون براش ریخت:فعلا اینو بخور جون بگیری.
لیوان سریع سرکشید:ممنون

سینی رو برداشت و به طرف اتاق جیمین راه افتاد.

یه کوچولو راه رفتن براش سخت بود ولی سعی میکرد یه جوری راه بره کسی متوجه نشه.

پشت در اتاق رسید و در زد.

+کیه؟
ت:منم ولیعهد صبحونتونو آوردم.

+بیا تو
تهیونگ با سری پایین وارد اتاق شد.

همونجور که سینی رو روی میز میزاشت زیر لب سلام کرد.

ت:صبح بخیر ولیعهد.
جیمین هنوز توی تختش بود.

+حولمو آماده کن میخوام یه دوش بگیرم.

از روی تخت پایین اومد فقط یه شورت پاش بود.

تهیونگ سرشو پایین انداخت و سعی کرد نگاش نکنه.
جیمین ولی برعکس سمتش اومد.

تهیونگ تازه حموم کرده بود و طبیعتا بوی خوبی میداد.

جیمین سرشو تو گردن تهیونگ کردو بو کشید:هومممم بوی خوبی میدی حموم رفتی؟

تهیونگ یک قدم عقب رفت و چیزی نگفت.

جیمین پوزخندی زدو به سمت حموم رفت ولی قبل از داخل شدن پشیمون شد و به سمت تهیونگ رفت.

LOVE & HATE | MINV Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang