part13

752 98 80
                                    

تا حالا به این اندازه عکس گنگ دیده بودین😂

باکوگو

تو ماشین فقط نگاهش رو بیرون بود
قبلا بعضی وقتها یه نگاه بهم مینداخت بعد سریع برمیگشت اما از وقتی مادرش مرده دیگه حسی از خودش نشون نمیده

+میشه بپرسم کجا داریم میریم؟

چرا اون ور نگاه میکنه وقتی داره با من حرف میزنه

_اگه بگم نمیدونم میخوایم کجا بریم،چیکار میکنی؟

سمت من برگشت
همینو میخواستم
یه لحظه تعجب کرد اینو تونستم بفهمم

+یعنی چی؟!...

_یعنی اینکه میخواستم قبل از امتحان فردا یکم استراحت کنم خواستم تو هم باهام بیای

یه لحظه روی صورتش یه لبخند اومد

من تونستم بخندونمش

اما سریع به حالت قبلیش برگشت

الان بریم واقعا شهربازی
فکر کنم از ۸ سالگی نرفتم
جی پی اس گوشیمو روشن کردم چون نمیدونستم کجاست

همونطور که داشتم ماشینو میروندم که دکو گفت

+راستی من زیاد برای امتحان فردا نخوندم

_نگرانش نباش سوالارو دارم

سعی کردم یکم جو ماشین و عوض کنم
اخه یکم زیادی سنگین بود

_فکر کردی اون نمره‌هایی که من میگرفتم کار خودم بوده؟!...

+یعنی همیشه سوالا رو داشتی
ولی تو حق بقیه رو ضایعه میکنی

_این سری توام شریک جرمم هستی

بعدم بهش یه چشمک زدم
که یهو صورتش قرمز شد و انداخت پایین سرشو

این حرکتشو دوست داشتم
همیشه همینقدر خجالتیه

اما میدونستم که این حسش زیاد موندگار نیست مطمئنم هنوزم داره به مادرش فکر میکنه و خودشو مقصر میدونه

خواستم یکم اذیتش کنم

_چرا سرتو انداختی پایین؟!....

+اینجوری راحت ترم

_گرمته؟...
چرا صورتت قرمز شده؟!...

سرشو آورد بالا

+یااا انقدر سوال نپرس حواست به جلوت باشه

راست میگه برگشتم دوباره جلومو نگاه کردم

_خوب بلدی بحث و عوض کنی

بعد صورتشو کرد سمت پنجره

+من که نمیدونم راجب چی حرف میزنی....

تا الان خوب پیش رفتم نه؟
بنظر ناراحت نمیاد
ای کاش تا اخر همینجوری میموند

راستی برای اینکه یکم به سمت خودم جذبش کنم باید اسمشو صدا کنم نه؟!...

be with meWhere stories live. Discover now