نه ساعت بد (فکر نکنم هیچکدومتون حوصله این خز بازیا رو داشته باشین پس مستقیم میریم سر اسمات)
ته با یه هودی گشاد و شلوار جین تنگ ، لرزون کنار ایستاده بود و با لبای جلو اومده به تخت نگاه می کرد که بدنی از پشت بهش چسبید و اون رو بغل کرد
و همین باعث شد ته تو جاش بپره: نترس بیبی حواسم بهت هست
جونگکوک این رو گفت و نفسش رو روی گردنش خالی کرد
دستاش رو از زیر هودی داخل برد و با دستای سرد استخونیش شکمش نرمش رو نوازش کردته با صدای لرزونی صداش کرد و دستاش رو روی دستاش گذاشت : ددی
وقتی لبهای جونگ کوک به سمت گردنش رفت و شروع به گذاشتن بوسه روی اونها کرد ته گردنش رو از سمت راست گج کرد تا دسترسیه بیشتری بهش بده
در حالی که اونجا جلوی یه فاکینگ ایینه وایستاده بودن و جونگ کوک با چشمای عسلیش از کنار گردنش داخل ایینه نگاهش می کرد و این باعث نفس نفس زدن ته می شد ، هرچند با باز و بسته شدن اون لبها مغز تهیونگ به جاهای دیگه ای منحرف می شد و باعث اتفاقایِ جالبه اون پایین بود .
: لطفا .. لطفا اروم تر
: دفعه اولیه که این کار رو میکنی؟
از اونجایی که ته داخل داستانا خیلی از این اتفاقات دیده بود میدونست که اگه بگه نه رسما به فاک میره هرچند هدف همینه ولی اون فاک این فاک نیست خلاصه یکی از این فاکا دردش بیشتره ، تا درد ندوست
: آ..آره
کوک سری تکون داد و ازش دور شد
نههههه غلط کردم نروووو( آخرین تلاش های یک بیبی بِر برای بفاک رفتن )
بعد چند دقیقه حضور جونگ کوک رو دوباره تو اتاق احساس کرد ، تو تمام این مدت از جاش تکون نخورده بود
کوک دوباره پشتش قرار گرفت و با چشم بند چشماش رو بست که باعث لرزیدن و گرفته شدن چشم بند با دستای تهیونگ شد.: هیششش چیزی نیست فقط می خوام کمکت کنم ، ددی حواسش هست باشه ؟ حالا ولش کن
بعد از اینکه چشم بند رو بست زیر گوشاش با صدای بمی گفت: می خوام ببرمت رو تخت پس نترس باشه ؟
بعد دست ته رو خیلی نرم گرفت و اون رو روی تخت نشوند ، بوسه ای روی پیشونیش زد : می خوام لباسات رو در بیارم
بوسه ی دیگه ای روی موهاش نشوند و با لطافت هودیش رو در اورد ، اروم به پشت رو تخت درازش کرد و شروع کرد به پایین کشیدن شلوارش ، به رونهای تپلش که رسید شلوارش بخاطر تنگیش گیر کرد برای همین کمی محکم اون رو کشید که جاش قرمز شد بلافاصله بعد از پرت کردن شلوار به گوشه ای شروع کرد به بوسیدن قرمزی رون های ته
کمکم تو اون بوسه ها شروع کرد به استفاده کردن از زبونش ، خیسی و داغیش حس خیلی عجیبی به ته میداد و صدای پاپ هایی که حاصل جدا شدن لبهای ددیش از رونش بود باعث سفت شدنش میشد
YOU ARE READING
I found a daddy just for myself ( kookv version )
Fanfictionتمام شده داستان راجب پسریه که قصد داره چیزی رو تجربه کنه که همه ازش حرف میزنن و اکثر انجامش دادن و حالا تو سن نوجوونی و کنجکاوی قراره اون هم طعمش رو بچشه طعم داشتن یه رابطه رو ولی توی این رابطه دنبال چی میگرده؟ کسی رو که برای اولین تجربش ا...