حالا نوبت مراقبت های بعد از پروژه بود .
شاید هم باز شدن پروژه جدید؟دستش رو زیر زانوهای ته برد و بلندش کرد و به سمت حموم راه افتاد ، ته رو روی پاهاش زمین گذاشت هرچند تهیونگ ایستاده داشت خوابش میبرد و حتی دردش رو به پشمش گرفته بود .
وقتی آب ولرم شد داخل وان نشست و روبه تهیونگه نیمه خواب دستاش رو باز کرد اون هم تو آغوشش خزید
کوک تهیونگ رو از پشت بغل کرد و شروع کرد به شستن سینه و شکمش هرچند بیشتر بنظر می رسید داره دستمالیش میکنه ولی ظاهرا تهیونگ باهاش مشکلی نداشت چون هرچی که بود باعث میشد بیشتر خوابش بگیره
کوک کمی جابجاش کرد و موها و پشتش هم شست
وقتی داشت پشتش رو هم آب می کشید روی گردنش کیس مارک می ذاشت و اونجارو مثل یه آلفا علامت گذاری میکرد .بیبیش رو آروم چرخوند و روبروی خودش قرار داد به چشمای شفاف و خمارش نگاه کرد و به سمت لباش حمله ور شد ، لب هاشون رو از هم جدا کرد و بزاق ته رو که دور دهنش رو کثیف کرده بود لیس زد
سمت نیپل هاش رفت و کازشون گرفت و مکید خواست انگشتش رو راخل کنه اما صدای خور خوری از بالای سرش اومد که باعث شد با بهت سرش رو بالا بیاره و با چشمای بسته و دهن باز تهیونگ که خور و پوف می کرد رو به رو شد چند بار روبه اون صحنه پلک زد تا ببینه این توهم نیست؟با بیچارگی یه نگاه به دیک نمی بیدارش یه نگاه به تهیونگ یه نگاه به آب سرد انداخت
اه دیک بیچارش : پسرم یه این دفعه رو تحمل کن دفعه دیگه سه راند مهمونت می کنمدوتا شورت نو از داخل کشور در اورد و تن هردوشون پوشید ، بعد تهته رو محکم بغل کرد ، پاهاش رو انداخت روی پاهای بیبیش یه بوس هم رو پیشونیش زد و رفت راند دوم رو تو خواباش ببینه
: شب بخیر حشریا ( یونگی شی شما نباید الان خواب باشید؟ )
.................( حال ندارم بقیه نقطه هارو بزارم😐💔)
صبح که بلند شد ته ته رو کنار خودش ندید که همین باعث شد از جاش بپره هرچند وقتی بلند شد و دوباره به تخت نگاه کرد چشممش به یه خرس کوچولوی لرزون که زیر پتوش قایم شده بود افتاد.
لباش رو داخل دهنش برد تا از خندیدنش جلوگیری کنه و بعد گوشه پتو رو گرفت تا بیبی برش رو شکار کنه اما هنوز یکمم تکونش نداده بود که پتو سریع از دستش کشیده شد و نتونست خرگوش کوچولوش رو ببینه
لبش رو به دندون گرفت و بعد با یه حالت اغراق آمیزی گفت : هییی مثل اینکه کسی دوست نداره منو ببینه اهه کوکی بیچاره اینجا دیگه جای موندن نیست باید بریم چون بیبی از ددی خوشش نیومده
تهیونگ به سرعت پتو رو از سرش کنار زد و رو تخت نیم خیز شد با چشمای متعجب و ترسیده گفت : نههههه نرو تهته ددی رو دوست داره
با نگاه خیره جونگ کوک یکدفعه احساس کرد کل بدنش اتیش گرفت واسه همین سریع دوباره رفت زیر پتو
: انقدر خودتو چس کن که اینم بزاره بره .
: یونی مگه من تا حالا با چند نفر بودم که اینم بخواد بره
کوک سعی کرد بفهمه تهیونگ داره چی زمزمه میکنه وقتی نفهمید با شَک پرسید : ته چیزی گفتی؟
: خاک خاک خاک شنید ، زود باش گندتو جمع کن
: دستم به شورتت چه غلطی کنم
: تهیونگ متوجه نمی شم چی میگی میشه از اونجا بیای بیرون؟
: خیل خب خیل خب نفس خری اع ببخشید نفس خرسی ، اروم باش اوکی؟ الان میری بیرون میگی کمرم درد میکنه چشماتم مثل این بچه های تازه از اونجا در اومده میکنی
: از کجا ؟
: از.....
: هییییی بی ادب
کوک کلافه خواست پتو رو برداره که تهیونگ خودش اومد بیرون و با چشمای گریون گفت : درد میکنه ددی
کوک نگران گفت: باید زودتر بهم میگفتی الان برات کرم و آب گرم میارم
: ته تو باید بازیگر میشدی استعداد هات داره اینجا تلف میشه .
دو ساعت بعد ........
: بیبی من دارم میرم سرکار
کوک در حالی که کراواتش رو میبست گفت و به تهیونگ که داشت با دهن پر نگاهش می کرد خیره شد ، طی یه تصمیم انی به سمتش رفت و لبهاش رو تو دهنش کشید و مزش کرد : هوممم مزه توتفرنگی میداد
و بعد لیسی به لباش زد که کوک تا پشت گوشاش قرمز شد
لقمش رو قورت داد و همینطور که یه لقمه دیگه اماده میکرد پرسید : ددی چیکارست؟
و لقمه مربای توتفرنگی رو دست کوک دادکوک هم بوسه ای بدستش زد و لقمرو همراه انگشتاش خورد و بی توجه به چهره زار تهیونگ ریلکس عقب کشید و با افتخار گفت : ددیت دکتره تازه من ریسس بیمارستانای کیم هستم
تهیونگ هم ریلکس سر تکون داد و بلند شد بوسه ای روی لپش نشوند : باشه ددی ، زود برگرد بیبی دلش واست تنگ میشه
بعد هم با اون هودی گشاد و پاهای برهنه خرامان خرامان به سمت اتاقش رفت
و کوک اینجوری بود که : سیریسلی ؟ وات د فاک می دونم پول دارین ولی لعنتی گفتم رئیس بیمارستانای کیم نکنه خودت سهام دار هیوندایی اوه شت اون که خودمم ، اَه ولش کن دیرم شد .
و رفت به سوی بدبختی هاش.
YOU ARE READING
I found a daddy just for myself ( kookv version )
Fanfictionتمام شده داستان راجب پسریه که قصد داره چیزی رو تجربه کنه که همه ازش حرف میزنن و اکثر انجامش دادن و حالا تو سن نوجوونی و کنجکاوی قراره اون هم طعمش رو بچشه طعم داشتن یه رابطه رو ولی توی این رابطه دنبال چی میگرده؟ کسی رو که برای اولین تجربش ا...