تهیونگ به سمت اتاق رفت تا چمدوناش رو برداره ، تو این چند روز حتی وقت نکرده بود خالیشون کنه حالا باز نکرده باید می بستشون .
همینجوری که چمدوناش رو دنبال خودش میکشید یهو ایستاد و به دیوار خیره شد بعد لباش کم کم اویزونش شد و با چشمای پر اشک زد زیر گریه که باعث شد یونگی برای هزارمین بار اه بکشه و با تلاش بیشتری دنبال فلکه ی اب اشکای تهته تو مخش بگرده
: میشه بس کنی واقعا ارزشش رو نداره
تهیونگ بلند تر گریه کرد و بین اه و ناله هاش نا مفهوم گفت : اون چطور تونست باهام همچین کاری بکنه
و بیشتر اشک ریخت طوری که از یه جایی به بعد به سرفه افتاد
ولی بعد از فکر کردن به میزان دل شکستگیش جدی شد و عصبی برگه ی قرار داد رو پاره کرد و با شوق عملیات انتقامش رو شروع کرد و بعد از اتمامش از شاهکارش عکس گرفت.هرچند به این راضی نشد پس با خباثت تمام یکی از سوئیچای ددیش رو برداشت و به سمت پارکینگ دوید
یونگی خواست برای یک بار هم که شده نقش وجدان بودن خودش رو ایفا کنه برای همین گفت : عاممم زیاد روی نمیکنی؟
: نخیرم
: ولی این اسمش دزدیه
: خب که چی ؟
: خب که چی؟ اگه ازت شکایت کنه چی؟
: منم میگم که یه بچه زیر سن قانونی رو بفاک داده
: می دونستی خیلی دیوصی؟
با افتخار گفت : ای نو
نتیجه ی گفت و گو : ته خیلی دیوصه ، یونگی نمی تونه وجدان باشه
....................
..........................
با نیشی که تا گوشاش باز شده بود جلوی پنج تا ماشینی که جلوش بود ایستاد و سوئیچی که تصادفی انتخاب کرده بود رو زد تا ببینه شانسش به کدوم ماشین میوفته با اینکه همشون هیوندا بودن ولی لامصب اون کپه زرده بد چشمک می زد ، هرچند از شانس خیلی قشنگش سانتافه ابی در اومد:: کارما ایز بچ
: شانسِ تو بچ تَر
سعی کرد اعتماد بنفس خودش رو حفظ کنه و با اون تیپ دارکش ( ددی کشش ) که احساس می کرد اصلا به ماشین نمی خوره شبیه یه هفت تیرکش سوارشه و تو راه چندتا کشته هم بده
: عیب نداره ته با اعتماد بنفس برو بدتر از اینکه نمیشه
و همین که از پارکینگ گاز داد اومد بیرون زد تو کمر یه ماشین دیگه که از جلوش یهو در اومده بود
YOU ARE READING
I found a daddy just for myself ( kookv version )
Fanfictionتمام شده داستان راجب پسریه که قصد داره چیزی رو تجربه کنه که همه ازش حرف میزنن و اکثر انجامش دادن و حالا تو سن نوجوونی و کنجکاوی قراره اون هم طعمش رو بچشه طعم داشتن یه رابطه رو ولی توی این رابطه دنبال چی میگرده؟ کسی رو که برای اولین تجربش ا...