آنچه گذشت : جونگ کی مرد و هوسوک با فهمیدن اینکه نامجون کسی بود که دستور مرگ جونگکی رو داده بود برای انتقام آماده شد و تصمیم گرفت با آسیب زدن به تهیونگ نامجون رو بیاره بیرون تا خلاصش کنه اما توسط تهیونگ با چاقو زخمی شد و نقشش نا تموم موند
_________________________________________
تا حالا همچین حسی داشت ؟ حس فشرده شدن قلبش درحالی که انگار تو اقیانوس درد دست و پا می زنه؟
اره ، البته .
از این حس ها خیلی وقت ها بهش دست داده بود اما این دفعه حس سقوط ، دویدن و نرسیدن هم بهش اضافه شده بود .
حس کردن حتی یکی از اینها هم مضخرف بود چه برسه همه باهم یک جا
منتهی درک نمی کرد چرا باید همچین حسی داشته باشه .
قلبش می گفت چون اگه ندویی یه چیز مهم رو از دست میدی و مغزش زمان بیشتری برای جواب دادن می خواست اخه مغزش نمی تونست همه این صحنه ها رو باهم هندل کنهصحنه تهیونگ خونی که یه جسد کنارش بود ، گردن کبودش ، چاقوی تو دستاش .
این صحنه ها ..... زیادی غیر قابل درک بودن .
تنها چیزی که دوست داشت دورو بر اون پسر ببینه خودش و بالشت های گندشون بود درست مثل وقتایی که بغلش می نشست و باهاش حرف می زد .
و جونگ کوک به اون بغل ها نیاز داشت ، تهیونگ هم همینطور . پس کاری که بهش نیاز داشت و انجام داد و اون رو سفت بین بازوهای بزرگش کشید .
: هیششششش هیچی نیست ، من اینجام باشه ؟ من اینجام .
همین برای تهیونگ کافی بود همین که بدونه تنها نیست .
جین و جیمین به سرعت وارد خونه شدن و به محض دیدن اون صحنه ها به دو جهت مختلف پیچیدن .
جیمین به سمت تهیونگی که می لرزید و جین به سمت هوسوکی که خون ریزی داشت ، با فهمیدن اینکه هنوز زندست اسم جونگ کوک رو فریاد زد تا به کمکش بیاد.
اما کوک از جاش جم نخورد ، یجورایی می ترسید به اون نگاه کنه
: لعنت بهت کوک زود باش وگرنه می میره
داد کشیدن های جین هم ترسناک بود .
با تمام اعتمادی که به جیمین داشت تهیونگ رو تو بغلش ول کرد و به سمت جین دوید .
JE LEEST
I found a daddy just for myself ( kookv version )
Fanfictieتمام شده داستان راجب پسریه که قصد داره چیزی رو تجربه کنه که همه ازش حرف میزنن و اکثر انجامش دادن و حالا تو سن نوجوونی و کنجکاوی قراره اون هم طعمش رو بچشه طعم داشتن یه رابطه رو ولی توی این رابطه دنبال چی میگرده؟ کسی رو که برای اولین تجربش ا...