P17.accident

1.7K 184 47
                                    

زیر چشمی پسرک و مرد کنارش رو زیر نظر داشت ، رفیقش نرمال‌ نشسته‌ و منتظر اتمام‌ کار با تلفنش‌ مشغول بود اما پسرک عجیب رفتار می کرد .

مدام تو جاش وول‌ می خورد و با هر بار خیره شدن به نقاط مختلف‌ ، حالت صورتش عوض میشد و گاها‌ لب هاش انگار که درحال حرف زدنه تکون می خورد .

: خب اسمت تهیونگ بود درسته ؟ کسی که دل رفیق منو برده؟

با لبخندی ملایم‌ به صورت سرخ شده پسر و بالا پایین‌ شدن سرش نگاه کرد و مشغول یاداشت‌ کردن حالات بدنش شد .

و بعد نگاهش رو به سمت رفیقش برد و درحالی که تو چشماش‌ زول زده بود گفت : و ظاهرا رفیق ناشی‌ من هم بلد نیست چطور رفتار کنه و دل تهیونگ‌ شی ما رو شکونده‌ درسته؟

بی توجه به نازک شدن چشم های کوک‌ دوباره نگاهش‌ رو به تهیونگ‌ که لبهاش‌ اویزون‌ شده بود و سر بزیر مظلوم‌ پاهاش رو نگاه می کرد برگردوند‌ .

: می دونی تهیونگا‌ ، تو الان تو سن حساسی هستی و هم تو هم کوک‌ تا حالا رابطه جدی‌ نداشتین‌ و این باعث شده هر دوتون‌ ناخواسته‌ به هم آسیب بزنین
از تون‌ می خوام‌ اولین چیز و ساده ترین چیز داخل رابطه تون رو درک کنید و بهش عمل کنید یعنی حرف زدن باهم ، متوجه منظورم هستین ؟

با گرفتن بعله محکمی اینبار اون بود که سری تکون داد و درحالی که دوتا کتاب بهشون میداد اون ها رو به بیرون راهنمایی‌ کرد .

: خیل‌ خب جلسه اولمون‌ تمومه‌ حالا می تونین‌ کتابا رو بخونین‌ و بهم کمک‌ کنین‌ بای بای

البته چشمای درشت شده رفیقش و پای مونده لای درش نذاشت در بسته بشه : مگه من بیکارم‌ بشینم‌ کتاب به این گندگی رو بخونم؟

ولی صدای پشتش‌ بهشون فهموند که این بحث قرار نیست بین خودشون باشه و ادامش‌ به جای دیگه ای کشیده شد : یعنی من انقدر برات مهم‌ نیستم که بشینی چهارتا صفحه رو بخونی ؟

: ن..نه..نه... ببین من منظورم‌ این نبود .... بزار بهت توضیح بدم

در رو بست و منتظر مراجعه کننده بعدی موند
___________________________________________

: باید از این به بعد بجای جین ، دُم خودم صدات کنم

در مطب رو قفل کرد و چش غره ی به جین که مثل جوجه‌ اردک‌ دنبالش می یومد انداخت
: یااا‌ اولن با هیونگت‌ درست صحبت کن دومندش‌ بده می خوام تنها نری خونه؟ الان امنیت نداره که .

قدم هاش رو تند تر کرد تا هم زود تر به ماشینش‌ برسه هم از دست غر غر ها جین راحت‌ شه ، این پارکینگ‌ لعنتی چرا انقدر بزرگ‌ بود .

البته که پارک جیمین با شانس اشنایی‌ نداشت و با بدشانسی رابطه ی نزدیک‌ .

عجلش‌ کار دستش‌ داد و درست سر پیچ با کله رفت تو سینه ی یه نفر ، تعادل طرف‌ بهم خورد و از پشت داشت زمین می خورد ، به طور ناخودآگاه دستش رو بالا برد و پشت سر غریبه گذاشت که هم با اون به سمت زمین کشیده شد و با برخورد به زمین بجای سر اون دست خودش دچار سانحه شد .
ضربان قلبش از این اتفاق یهویی‌ بالا رفته بود و بخاطر ادرنالین آزاد شده داخل خونش‌ صداش مضطرب و دست آسیب دیدش‌ لرزون‌ بود .

I found a daddy just for myself ( kookv version )Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt