[2]
DOORS OF THE MIND (2)- : جیمین ، ییبو
+ : ژان
* : تهیونگ
× : کوک
• : مرد
****
شیائو ژان دست جیمین رو گرفت و با لبخند به کسی که براش برادر بود نگاه کرد
[+ جیمینی ]
[- بله]
[+ گمشو برو تو حتما باید پرتت کنم ]
و جیمین رو با شتاب داخل خونه پرت کرد
وارد خونه شد ... قابلمه و قاشقی برداشت[- هنوز هم مثل قبل بیدارشون می کنی ؟]
[+ هوم ]
شروع کرد با قاشق به قابلمه ضربه زدن و به طرف دو اتاق رفت ... با جمع شدن تهیونگ و کوک و ییبو ... ژان و جیمین رو به روشون ایستادند
تهیونگ با اخم سیم هایی که به موهاش بسته شدند رو باز کرد
[* ژان مدل بیدار کردنت افتضاحه]
[+ اینکه تو خودت رو بمب دستی فرض کردی به من ربط نداره .... خوب گوش کنید رییس پلیس عزیزمون زنگ زد و گفت بریم دنبال کارمون ، فقط می خوام بدونم جیمین رو هم ببریم یا نه ؟]
هر سه سری به نشانه ی منفی تکان دادند کسی دوست نداشت دوباره فردی رو از دست بده ...
[+ جیمین همینجا میمونی به یوبین هم زنگ بزن بگو همون تیمارستانمون بیاد... شما هم پاشین ]
چهار نفر از خونه بیرون رفتند و سوار ماشین شدند .... کوک شروع به رانندگی کرد
ییبو نگاهی به در های عقب ماشین کرد ... هنوز جای انگشت ودست خونی روش بود .. مثل اینکه زیاد برای زنده موندن تقلا کرده بودند
[- فکر کنم خیلی تقلا کردند]
ژان نگاهش رو از جاده گرفت و به ییبو داد
[+ اره برای همین مجبور شدم انگشت هاشون رو بشکنم ]
تهیونگ به عقب نگاه کرد
[ * دروغ میگه انگشت هاشون رو قطع کرد ]
[× حالا فرقی نکرد ]
YOU ARE READING
slave?! no! save (bjyx/kookv)✔
Fanfiction●completed● 《《 پایان یافته 》》 ●-slave ? +no +save سه قتل همزمان باهم اتفاق می افتند ، قتل هر سه نفر به یک شکل بوده پنج نفر انتخاب میشوند تا قاتل رو پیدا کنند « کسی خودش رو دستگیر نمی کند » ●کاپل : ییژان / کوکوی ● تاپ : ییبو / کوک ●پایان : هپی...