Part 20🌪

7.8K 718 162
                                    

حس لب های تهیونگ روی پوست گردنش براش شیرین ترین حسی بود که میتونست وجود داشته باشه..
با دستاش بالاتنه ی لخت شده تهیونگ رو لمس کردو اهی کشید..نقطه حساس گردنش حالا زیر لب های مردش به شدت مکیده میشد و جونگ کوک حس میکرد قراره اون تیکه از پوستش کنده بشه!!
دستای تهیونگ پایین تر رفت و کمر شلوار جونگ کوک رو گرفت و دکمه اش رو باز کرد..
از  گردن پسرش عقب کشیدو همونطور که روی تخت بالاتر میومد کمک کرد جونگ کوک شلوارش رو دربیاره..
پوست روشن و سفید جونگ کوک بیشتر از هر لحظه ای به چشم میومد..
مرد بزرگتر سرش رو پایین تر بردو به رون های کوک بوسه زد و تا بالا رفت..
جونگ کوک بازوی تهیونگ رو فشار داد تا اونو به سمته بالاتر هدایت کنه..لازم داشت همین حالا لبهای دوست پسرش رو ببوسه..این حس پر شدن زیر دلش از خوشی و خوشبختی هنوزم غیر قابل باور بود..
ناله ای کردو روتختی رو توی مشتش فشرد..تهیونگ در حال مکیدن نوک سینه اش بود و با دستش با سینه ی دیگه ی پسرش ور میرفت..
لیسی به نوک سیخ شده ی سینه کوک زدو بالاتر اومد"جونگ کوک!!" صدای بم و خش دار تهیونگ نشون میداد تا چه اندازه تحریک شده"میخوامت.."
جونگ کوک لبش رو خیس کردو دستش رو پشت گردن تهیونگ برد تا برای بوسیدن لبهاش صورتش رو پایین بیاره..در حالی که با عشق به چشماش نگاه میکرد تکرار کرد"منم میخوامت..ته.."

یکبار دیگه اتصال لبهاشون رخ داد و دستاشون روی تن همدیگه سر خورد..
تهیونگ با ولع و کمی خشونت لب جونگ کوک رو توی دهنش گرفت و
مکید... بلافاصله که صدای ناله کوک بلند شد زبونش رو وارد کرد و روی سقف دهنش کشید..
بین بوسه اشون جونگ کوک در حالی که نفس نفس میزد صداش زد"ته..ش..شلوارت.."
تهیونگ بی صدا خندیدو صاف نشست تا شلوارش رو در بیاره فهمیده بود جونگ کوک چقدر بی طاقت شده و الان چی میخواد..جمله ای که از سمت پسرش با خجالت بیان شده بود رو دوست داشت..حس خجالت جونگ کوک در عین خواستن براش خوشایند بود..
شلوار و لباس زیرش رو باهم دراورد و دوباره روی پسرش خزید تو بازه ی زمانی ای که در حال دراوردن شلوارش بود جونگ کوک از شره شرتش خلاص شده بود و حالا جفتشون کاملا لخت و بدون هیچ پوششی روی همون تخت فیلی رنگ توی اغوش هم میخزیدن و هر جا از بدن هم رو گیر میوردن بوسه میزدن..
جونگ کوک سرش رو توی گردن تهیونگ برد و بوسید..دستای تهیونگ از روی کمرش به سمت پایین میخزیدن حرکت انگشتای تهیونگ روی باسنش هوش از سرش میبرد..تحریک شده بود و میترسید از روی بی طاقتی جیغ بکشه.... 
یکی از انگشتای تهیونگ واردش شد و جونگ کوک ناله بلندی کرد.. تهیونگ دوباره لبهاش رو بوسید تا وقتی انگشت دوم رو واردش میکنه حواسش پرت باشه..
جونگ کوک توی بوسه همراهیش کرد و با دستاش که روی سینه ی تهیونگ مونده بودن فشاری به برجستگی های مردونه اش وارد کرد و باعث شد بوسشون خشن تر پیش بره..
کم کم داشت به حرکت انگشتای تهیونگ توی بدنش عادت میکرد که با خروج یهوییشون اه از نهادش بلند شد ..این حس خالی شدن یکبارگی خیلی ازار دهنده بود..لبش رو گزید تا صداش درنیاد و از روی شانسش تهیونگ متوجهش شد"جلوش رو نگیر کوک..میخوام صدات رو بشنوم.."
با شصتش لب پایینی جونگ کوک رو از زیر دندونش ازاد کردو بوسید..

Love You So Bad | VKOOK - YOONMINWhere stories live. Discover now