part 8⚡

4.7K 487 193
                                    

از گارسون که قهوه اش رو براش آورده بود تشکری کرد و نگاهش رو به ساعتش داد..

وقتی پدرِ جونگ کوک باهاش تماس گرفت و ازش خواست تا همدیگه رو ببینن، توی کمترین زمان خودش رو به کافه ای که اقای جئون گفته بود رسوند..

با اینکه برای حرفایی که قرار بود بشنوه استرس داشت، خوشحال بود که جئون حرفاش رو پشت گوشش ننداخته و حتی شاید در بهترین حالت بهشون به دید مثبت نگاه کرده بود!!..

با کشیده شدنِ صندلیِ مقابل نگاهش رو از ساعتِ مچیش گرفت و بالا اورد ..

به احترامِ یوان از جاش بلند شد و تعظیمِ کوتاهی کرد ..

اقای جئون سری تکون داد و پشت میز نشست"خیلی وقته منتظری؟"

تهیونگ لبخندِ کمرنگی زد "نه منم تازه رسیدم"

بعد از سفارشِ لاته به گارسون،سمته تهیونگ برگشت و نگاهش کرد .."سرکار نبودی؟"

لبش رو تر کرد و جواب داد"ظهر کلاس دارم.."

خیلی سعی کرد تا از حالتِ نگاهِ مردِ روبه روش بتونه احساسش رو حدس بزنه..

اما این ممکن نبود چون چشمای جئون توی بی حس ترین حالت قرار داشت"گفتم بیای اینجا که درمورد جونگ کوک حرف بزنیم..خیلی طولش نمیدم..حرفامو میزنم و بعدش اگه به نتیجه ی دلخواهم رسیدم تصمیم نهایی رو میگم.."

چه استرس عجیبی بود که توی وجودش حس میکرد ..برای داشتنِ جونگ کوک تن به هر کاری میداد..اما عقب نمیکشید ..حاضر بود روی احساسش قسم بخوره و اگر لازم شد بارها و بارها مردِ مقابلش رو متقاعد به پذیرشش کنه.....

جئون که نگاهِ منتظرش رو دید ادامه داد"قبل از هرچیزی..نظرِ خانوادت درمورد جونگ کوک...درسته که بزرگترا نباید توی زندگیِ مشترکِ جوونا بیش از حد دخالت کنن، اما جونگ کوک..پسرِ کم سنیِ..به خاطرِ شخصیتِ فوق احساسیش زود ضربه میخوره..دوست ندارم بعدا توی زندگیتون به خاطر رفتار پدرمادرت بشکنه یا اذیت بشه.."

تهیونگ سری تکون داد و با اطمینان گفت"اونا درمورد انتخاب من میدونن اقای جئون...و مطمئن باشین هرگز اجازه نمیدم کسی جونگ کوک رو ناراحت کنه ..حتی خانواده ام."

یوان کمی از لاته اش خورد و در جواب تهیونگ گفت"برای من رضایت اونا هم مهمه... اما درمورد من.."

تهیونگ مطمئن بود تپشِ قلبش ازین بلندتر نمیتونه باشه..منتظرِ یه کلمه بود تا تهش رو بخونه..میترسید و برای اون مردِ سی ساله از دست دادنِ جونگ کوک واقعا ترسناک به نظر میرسید..

جئون بعد از مکث کوتاهی ادامه داد"اگه جوری که واقعا میگی دوسش داری بهم ثابت بشه،مانعی واسه ی رابطه اتون نمیشم..چندتا شرط دارم  برای اینکه کاملا بهت اعتماد کنم و اجازه بدم با جونگ کوک ادامه بدی.."

Love You So Bad | VKOOK - YOONMINWhere stories live. Discover now