Part 45⚡

3.9K 303 71
                                    

Part45

وقتی سنگینیِ استیلِ نقره رنگ دستبند رو روی مچش حس میکرد، انگار چیزی تهِ وجودش داشت جون میگرفت، اون قسمت از شکمش نبض میزد و جونگ کوک صداهایی ریزی می شنید از بال زدنِ پروانه هایی که تهیونگ مالکشون بود!
لبخنِدِ  روی لبهاش به وضوح برق میزد و تهیونگ از این بابت خیالش آسوده بود.
تا زمانی که توی ماشین برسن و توی مسیر برگشت به خونه قرار بگیرن، حرفی رد و بدل نشد،پسر کوچکتر احساس شرم میکرد همزمان که از هیجان نمیتونست زبونش رو از بازی کردن با لپش منصرف منصرف کنه.
و تهیونگ منتظر بود تا جونگ کوک حرفی بزنه چون کلمه ای برای انتخاب کردن نداشت.
بالاخره سکوت با صدای آهنگیِنِ  همسرش شکست" ممنونم..بابتِ هدیه..خیلی قشنگه."
تهیونگ لبخنِدِ  سبکی زد و جواب داد" خوشحالم که خوشت اومد."
چهره ی تهیونگ هنوز سرد بود و جونگ کوک رو دلتنگ تر از قبل میکرد، انگار به قبل از عاشقی های دونفره اشون
برگشته بود و حالا از ذوقِ اینکه توجهی از جانب کیم رو صاحب شده، هول زده از هیجان، به تپش قلب مبتلا شده بود.
کمی با انگشتهاش بازی کرد و وقتی ماشین بخاطر چراغ قرمز از حرکت ایستاد، فرصت رو مناسب دید و سمتِ گونه ی همسرش خم شد تا بوسه ی پر مهری به جا بذاره اما تهیونگ کنار کشید!
جونگ کوک جا خورده، جای خودش برگشت و به تهیونگ نگاه کرد که ابروهاش بهم گره خورده و اخمِ سنگینی روی چهره اش نشسته بود" من..فکر کردم من رو بخشیدی.." تهیونگ نفس عمیقی کشید و فرمون رو بین انگشتهاش فشرد" دارم سعی میکنم جونگ کوک."
لبهاش رو از هم باز کرد و توضیح داد" ته من فقط میخواستم ببوسمت.."
بدونِ نگاه کردن به جونگ کوک جواب داد" نمیخوام بوسه هات باعث انزجارم بشه جونگ کوک، من وقت لازم دارم تا بتونم گذشته رو کمرنگ کنم."
جونگ کوک ناامید شده و احساس سرخوردگی میکرد" پس چرا برام دستبند خریدی، چرا بهم توجه کردی اگر هنوز دلت ازم سیاهه؟ چرا توی سالن نگام کردی وقتی من رو نبخشیدی تهیونگ؟"
نگاه مرد روی صورتش نشست و سرماش روی قلبش لگد انداخت" چون دوست دارم دلیل نمیشه بخشیدنِ گناهت آسون باشه. خیانت کردنت تنها چیزیه که توی کابوسهام میبینم جونگ کوک، اون تصادف و اون ضربه هرشب تنم رو میلرزونه،درست مثل همون شب که دیدنِ تو روی اون دختر، عشقم نسبت بهت رو لرزوند!" ساکت شد.
لبهاش دیگه برای ادای کلمات باز نمیشدن، تهیونگ لالش کرده بود.
سرش رو برگردوند و از پنجره به بیرون نگاه کرد، حالش از خودش بهم میخورد و فکر های مسمومِ پایان دادن به زندگِیِ  بی ارزشش داشت به ذهنش ورود میکرد که تهیونگ دستش رو سمت پخش برد و آهنگی پلی کرد..
)آهنگ  if you want meپیشنهادی رو پلی کنید(
انگار اون مرد برای حرف زدن زیادی احساس خستگی میکرد و حالا از همسرش یادگرفته بود حرفهاش رو به این شکل به گوشش برسونه.
گوش نه اما تمام وجود جونگ کوک در حال شنیدن بود، شنیدنِ جملاتی که بوی دیدن میدادن..
دیدنِ تلاشِ اون مرد برای پرده ی فراموشی کشیدن روی صحنه هایی از خیانتش که توی ذهنش قِِل میخوردن..
قلبش و ذهنش، تمامِ سلولهای ناخوداگاهش امیدوار بود که تهیونگ بهش برگرده، نه از روی اجبار و مسئولیت، بلکه از روی عشق و قلبی که به نامشه..
کمی فکر کرد* هنوز جای من اونجاست؟ اون ماهیچه ی تپنده هنوز ماِلِ منه؟*
و ذهنِ تهیونگ جواب داد* بله جونگ کوک، تو و هرچیز مربوط به تو، اینجا توی قلبِ من زندگی میکنه* 
کاش جونگ کوک میفهمید که تهیونگ چه دردی میکشه برای مجبور کردنِ خودش تا از یاد ببره.
حالا زمانِ خواستن و خواسته شدن بود، زمانِ راضی کردنِ قلب های معشوق و پیدا کردنِ زنجیرِ وصال تا رسیدن به معبوِدِ  ابدی!
پیشونیش رو به شیشه چسبوند و زیرلب با خواننده همراهی کرد..
                                                          
تهیونگ همون مردی بود که توی سی سالگی دینش رو تغیر داد و پرستِشِ  پسری رو شروع کرد که خودِ وجودش شده بود..
همه ی داشته ها و نداشته هاش پسری بود که از روی اختیار و آگاهی مرتکب گناهی نابخشودنی شد! جونگ کوکی که حالا بی شباهت به حوا نبود، فریفته ی شیطان شده و از بهشت رانده شده بود..
بهشت برای جونگ کوک همون جایی بود که تهیونگ روی تخت خوابشون، بعد از عشق بازیهاشون دراز میکشید و کنار گوشش حرفهای قشنگ و بغل کردنی ای میزد..
بهشت زمانی بود که مردِ خیلی بزرگتر لب هاش رو روی گونه تا روی ترقوه هاش میکشید و بوسه های پشت همی میکاشت..
دلش برای لمسهای تنشون تنگ شده بود..
برای هم آغوشی هایی که بوی خواستن میدادن نه شهوت..
برای "دوستت دارم" هایی که با گرما به قلبش ورود میکردن نه یخ زدگیِ بیش از حد..
تهیونگ نفس عمیقی کشید و فرمون رو برای دور زدن چرخوند، به خونه رسیده بودن و دوره کردنِ خاطراتش با پسری که قبل از گناه کار بودنش معشوقِ پرستیدنیش بود،نصفه موند..

Love You So Bad | VKOOK - YOONMINWhere stories live. Discover now