صدای فریاد پسری از آخرین اتاق تیمارستان گوش همه رو کر کرده بود
فریاد هایی که همشون به اسم یه پسر ختم میشد یا چند لقب زیباشاید هرکی از دور میشنید فکر میکرد اون پسر یه مجنون بود که لیلی شو توی بغلش از دست داده
ولی حقیقت ماجرا رو چه کسی درک میکرد
کی درک میکرد که پسر ما یه روز فاکی از زندگی روتینش خواب زندگی میدید که هیچ چیزی ازش به خاطر نداشتکی میتونست باور کنه اون پسر زندگی رو میدید و حس میکرد که همه اونو توهم مغزش میخوندن
و الان اون بستری بود تا کسیو فراموش کنه که مثل خون توی رگاش جاری شده بود
یه پسر که گوش گربه داشت و دم گربه شکل
چه کسی سوزش قلبشو حس میکرد وقتی فریاد میکشید ماین !
این short story از فیک Mine ❤️
YOU ARE READING
Mine2 |KookV|
Romanceدستشو از جلوی چشماش برداشت پسر به آینه روبروش خیره شد با تعجب دوتا گوش رو روی موهاش و دم بلند گربه رو دید به اون پسر دیوونه نگاه کرد که توی آینه موهای مشکی جای موهای بلوند شده اش رو گرفته بود به دستاشون خیره شد که توی آینه به هم قفل شده بود لعنت ب...