معرفی :)

1.6K 140 42
                                    

صدای فریاد پسری از آخرین اتاق تیمارستان گوش همه رو کر کرده بود
فریاد هایی که همشون به اسم یه پسر ختم میشد یا چند لقب زیبا

شاید هرکی از دور میشنید فکر میکرد اون پسر یه مجنون بود که لیلی شو توی بغلش از دست داده

ولی حقیقت ماجرا رو چه کسی درک میکرد
کی درک میکرد که پسر ما یه روز فاکی از زندگی روتینش خواب زندگی میدید که هیچ چیزی ازش به خاطر نداشت

کی میتونست باور کنه اون پسر زندگی رو میدید و حس میکرد که همه اونو توهم مغزش میخوندن

و الان اون بستری بود تا کسیو فراموش کنه که مثل خون توی رگاش جاری شده بود

یه پسر که گوش گربه داشت و دم گربه شکل

چه کسی سوزش قلبشو حس میکرد وقتی فریاد میکشید ماین !





این  short story از فیک Mine  ❤️

این  short story از فیک Mine  ❤️

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Mine2 |KookV|Where stories live. Discover now