12

703 113 30
                                    

به صورت زخمی پسر خیره شد
نگاهشو باز بین پسر و مرد های بیهوش روی زمین جابجا کرد

اوکی این خیلی جالب بود

چشماشو ریز کرد و گفت : واااو این عالیه یه نفره ۳ تا بادیگاردو زدی

پسر قد بلند تر چند بار محکم پلک زد و‌زمزمه کرد : چیچی گارد؟

جیمین با فهمیدن موقعیت خنده ی توی گلویی کرد شونه هاشو بالا داد و با مکث گفت : بادی...گارد

پسر ثانیه بی حرف بهش خیره شد و بعد زد زیر خنده

جیمین به خنده های بامزه و لثه ایش خیره شد و زمزمه کرد : انگار نه انگار یه تنه این همه آدم عاش لاش کرده ،کیوته

+ الان ... اینایی من زدم محافظات بودن؟

جیمین اروم خندید و سرشو تکون داد : هوووم

پسر دستی که تتو داشت توی موهاش کشید زمزمه کرد : فاک

چند قدم عقب برداشت و گفت باید میگفتی ... من فکر کردم ... فکر کردم جونت در خطره

جیمین لبخند محوی زد دستشو سمتش دراز کرد : من جانگ جیمینم ، و اینام بادیگاردایی ان که یه پسرهه احمق برام گذاشته پس ..

لگد ارومی به پای یکی از اون مردای سیاه پوش که به جای یه قاتل جانی اشتباه گرفته بودنشون زد زمزمه کرد : مرسی زدیشون

پسر پورخندی روی لبش نشست دستشو توی دست جیمین قفل کرد

+ یونگی ... مین یونگی ام

جیمین با شنیدن اسم اشنا چشماشو کمی ریز کرد لبشو اروم گزید
این اسمو کجا شنیده بود؟

+ من باید برم

جیمین با حواس پرتی باشه ای گفت همچنان به این فکر کرد که این اسمو کجا شنیده بود

+ امم.. اقای جانگ ؟

با کنجکاوی به چهره یونگی خیره شد

+ دستم ...

لبشو گزید به دستاشون‌ نگاه کرد که هنوز ...

یونگی ... بوسه ... زندگی قبلی

با حیرت به مین یونگی خیره شد

نه جدیه این قضیه؟ جیمین فقط فکر میکرد این داستان میتونه برای نوشتن خوب باشه ... ولی این اتفاق جالب

دست یونگی محکم تر فشرد با هیجان گفت : باید ببوسمت

یونگی با شنیدن حرف پسر چشماش درشت شد و تنها چیزی که از دهنش خارج شد یه صوت اروم بود : هن؟

جیمین شونه هاشو گرفت با هول گفت : باید یه چی بررسی کنم

.......................................................

جونگکوک روی مبل نشست نیم نگاهی به جیمین انداخت
لبشو اروم گزید تا نخنده

جیمین شاکی بهش تشر زد : زهر مار

Mine2 |KookV|Where stories live. Discover now