" ... با کمک صد میلیون وونی این هنرمند ، کاربران اینترنتی این عمل رو تحسین کرده و او رو "فرشته ی بی بال " نامیدند .
فکر کنم تا به این لحظه شما بینندگان عزیز تونسته باشید هویت مهمان امشب رو حدس بزنید !
دعوت میکنم از آیدل شماره یک کره ، هنرمندی که با چهره ی زیبا و صدای افسانه ایش تونسته قلب تمام زنان و دختران جوان رو در اختیار خودش دربیاره . خانم ها و آقایون .. این شما و این کیم .. ته .. هیونگ ! "پسر با کت و شلواری مشکی رنگ و موهای تافت زده شده ای که بطور مرتب به عقب شانه شده بودند ، با صدای تشویق کر کننده ی میهمانان زن برنامه ، وارد استیج شد و به سمت مبل پشت میز برنامه رفت .
مجری با لبخندی اغراق آمیز به سمت پسر خم شده و به گرمی دستش رو فشرد .
پسر لبخندی زیبا به دوربین تیره رنگ روبروییش تحویل داد و دستانش رو روی میز بهم حلقه کرد .مدتی از برنامه و سلام و احوال پرسی های وقت تلف کنمجری گذشت . مرد مجری با برداشتن کاغذهای متصل به تخته شاسی که روی میز قرار داشت شروع به پرسیدن سوالات طرفدارها کرد .
" سوالی که امروز باهاش توسط طرفدارها بمباران شدیم اینه که آیا تو با کسی تو رابطه ای یا نه ؟
سوال شخصیه اما بهتره که صادق باشی ! "تهیونگ و مرد مجری همزمان باهم زیر خنده ای مصنوعی زدند و تماشاگر های حاضر در سالن هم خنده ای درمقابل صحبت به ظاهر خنده دار مجری ، تحویل دادند .
بعد از سکوت سالن ، تهیونگ خنده ش رو متوقف کرده و چهره ای معصومانه بخودش گرفت . تغییر حالت های صورت متناسب با هر وضعیت جدید ، دقیقا همون چیزی بود که تمام این سالها توسط کمپانیش آموزش داده شده بود ." فکر میکنم هر دختری حق این رو داره که با مردی باشه که بتونه بهش توجه کنه و ازش مراقبت کنه . متاسفم اما من سرم برای اینکارها زیادی شلوغه! "
تهیونگ دوباره خنده ای کرد و تماشاگرها راضی از پاسخ ، تشویق بلند دیگری راهی استیج کردند .
برنامه همینطور با سوالات کلیشه ای و بی سر و ته ادامه پیدا کرد تا اینکه بالاخره با تغییر رنگ چراغ دوربین از سبز به قرمز ، تهیونگ خسته از لبخندی که نزدیک دو ساعت پی در پی روی چهره ش نگه داشته بود ، از سالن خارج شده و برای پاک کردن میکاپ به اتاق بک استیج رفت .
منیجر در سالن روی صندلی نشسته بود و انتظار تهیونگ رو میکشید ." کارت خوب بود تهیونگ ..
بیرون منتظرتم . "" ماشینم تو پارکینگه ؟ "
" آره . میخوای که .. "
" اوهوم .. خودم برمیگردم . تو دیگه برو دیروقته . "
منیجر که مردی در میانه ی جوانی و میانسالی بود خوشحال از پاسخ تهیونگ با لبخندی ازش فاصله گرفت و از ساختمان شبکه خارج شد. تحمل آدم سخت گیری مثل تهیونگ که تمام دستوراتش بدون ذره ای احساس گفته میشد واقعا طاقت فرسا بود . اما هیچ جای دیگه همنمیتونست اینقدر حقوق رو برای یکهمچین شغلی بدست بیاره . پس باید بدون هیچ اعتراضی کارش رو ادامه میداد.
YOU ARE READING
IDoll
Fanfiction○● عروسک من 🔞 ○● هر دو دست خون آلودش رو قالب صورت پسر روبروییش کرد . " برو و هرگز به پشت سرت نگاه نکن ! " خلاصه : " تهیونگ ؛ گران ترین آیدل صنعت موسیقی کره با چهره ، صدا ، اندام و منشی بی نقص .بااینحال حتی گرمی صداش هم نتونسته ذره ای از سردی احسا...