پرسونای سوخته
ساختمان کلاب در ناحیه شمالی محله یونگسان قرار داشت و تهیونگ شنبه ی هر هفته ، زمانی که شب نیمی از خودش رو پشت سر میگذاشت ، با حدود سی دقیقه رانندگی ، خودش رو از طبقه ی هشتاد و چهارم آپارتمانش در گانگنام به محله یونگسان در ناحیه ی سودونگ ون میرسوند و بعد از پارک کردن ماشین گرانقیمتش در پارکینگ اختصاصی کلاب ، فاصله ی بین سنگفرش های پارکینگ تا آسانسور برقی رو با قدم هاش طی میکرد تا به طبقه ی بالا ، به سرزمینی که زن ها و نوشیدنی ها رو در خودش جا داده بود برسه .
تهیونگ تقریبا هرچیز مربوط به لذت رو دوست داشت . هربار که بعد از مستی به چهره ی دخترهای اطرافش نگاه میکرد ، حس میکرد که اونها دوست داشتنی تر از قبل بنظر میرسن . مواد رو هم دوست داشت اما چهره ش رو بیشتر .حتی تحمل کمی سیاهی زیر چشمهاش که بعلت بی خوابی و خستگی ایجاد شده بود هم براش از صعب ترین کارهای ممکن بود .
سلامتی فیزیکی برای تهیونگ نه جنبه ی روحی بلکه جنبه مالی داشت . این مقدار از ثروت هرگز بدون این چهره بدست نمیومد و تهیونگ این رو خوب میدونست . اون همه چیز رو میدونست اما دونستن جزوی از وظایفش نبود . نه تا وقتیکه طرفدارها اون رو درست مثل یک عروسک فاقد اندیشه و احساس میخواستن . احساسات و افکار میتونستن بزرگترین دشمنان تهیونگ در این صنعت باشن . حتی بیشتر از آیدل هایی که هر روزه با کانسپت و استایل های جدید و متنوع تر دبیو میکردند .
برای اون مهم نبود ..
مهم نبود چه کسی و چطوری وارد این صنعت بشه . تهیونگ یک ستاره ی مادرزاد بود ؛ در رگ های اون بجای خون ، بی نقصی جریان داشت .
با این اوصاف برنده این بازی کسی نبود جز خودش ." چی میل دارید قربان ؟ "
پسر جوان با لبخند پرسید و نگاه تهیونگ بعد از نشستن روی چهره ش ، ثابت موند .
" تازه استخدام شدی ؟ "
" خیر قربان "
پسر پاسخ کوتاه و مودبانه ای داد و انتظار ادامه ی صحبت تهیونگ رو کشید . اما تهیونگ همچنان در سکوت به چهره ی بی نقص و معصومپسر روبروییش خیره موند که در تاریکی کلاب با هر بار تابش نورافکن های بنفش و قرمز رنگ اون رو بیشتر به تهیونگ نمایان میکرد .
" اینجا برای دیدنت زیادی تاریکه "
تهیونگ به آرامی زمزمه کرد اما گویا پسر متوجه نشد.
" عذرمیخواممیتونید سفارشتون رو دوباره تکرار کنید ؟ "
برخلاف چهره ش صدای عمیق و سرد تری داشت .
" اینجا برای شنیدن صدات زیادی شلوغه ..
یه واین که با شربت بلوبری بخوبی مخلوط شده . حواست باشه که الکلش بیشتر از ۳۰ نباشه .نمیخوام کل فردا رو تو روشویی آپارتمانم اونم تو وضعی که دارم کل وجودم رو بالا میارم ، بگذرونم .. "
YOU ARE READING
IDoll
Fanfiction○● عروسک من 🔞 ○● هر دو دست خون آلودش رو قالب صورت پسر روبروییش کرد . " برو و هرگز به پشت سرت نگاه نکن ! " خلاصه : " تهیونگ ؛ گران ترین آیدل صنعت موسیقی کره با چهره ، صدا ، اندام و منشی بی نقص .بااینحال حتی گرمی صداش هم نتونسته ذره ای از سردی احسا...