Begin

490 102 23
                                    


" اوه خدای من اون خیلی خوش قیافه س ! "

" این عادلانه نیست که هم ویژوال قوی داشته باشه و هم بااستعداد باشه ! "

" این پسره جونگکوک باعث میشه به گرایشم شک کنم !"

بیش از یک هفته از شروع به کار جونگکوک گذشته بود اما نامش به داغی روز اول در ترند های ناور جا خوش کرده بود . شاید به همین علت سر و صدای غیبت یکهویی تهیونگ اونهم درست یک هفته قبل از چهارمین کامبک در سریع ترین زمان ممکن خوابیده بود . اهمیت اتفاقاتی که در جهان بیرون در حال رخ دادن بودن تنها به اندازه ی 24 ساعت در فضای مجازی به طول می انجامید و زمانی که ساعت به 12 نیمه شب می رسید تمام اون اتفاقات با یکبار آپدیت شبکه محو میشدن .

تهیونگ کجا بود ؟ سوالی که با یک بیانیه ی نسبتا طولانی از سمت کمپانی که چیزی جز اراجیفی راجبه سلامت جسمانی تهیونگ نبود ، پاسخ داده شد . اما تمایل مردم این روزها به سمت باور شایعات بود تا بیانیه ها . درست یا غلط اهمیتی نداشت . این ها مربوط به زندگی شخصی فرد دیگری بودند ، پس اونقدری اهمیت نداشتند که بدنبال راست یا دروغ بودن اینجور چیزها باشن . اگر شایعه جالب بود پس باید پذیرفته میشد . خصوصا حرف هایی که خبر از نقص یک شخص بی نقص میدادند .

" میدونستم ! تهیونگ به اون خوبی که جلوی دوربین نشون میداد نیست ! "

" نکنه با دوست دخترش بهم زده ؟!"

" چطور تونست یکهویی غیبش بزنه و فنارو منتظر بزاره ؟ چه آدم بی مسئولیتی !"

" اولین چیزیکه بعد دیدن جونگکوک به ذهنم رسید این بود که دوران تهیونگ دیگه به سر رسیده !

: هی نه وایسا ! اون هنوز خیلی مونده به تهیونگ برسه !

: بهتره اینقدر متعصب نباشی ! اون پسر هنوز اول کاره . سال دیگه دسانگ* مال اونه ! "

*دسانگ : به معنی "آواردز/جایزه" . اشاره به جایزه ی بهترین آرتیست سال آسیا .

اما درست مثل همیشه اینبارهم مشکل تهیونگ هیچ ارتباطی به جسمش نداشت . مشکلات تهیونگ اساسا چیزی نبودند که کسی قادر به دیدنشون باشه پس حتی فکر حل کردن اونها هم خنده دار بنظر می رسید . بسختی میشد اسم مشکل روشون گذاشت . چراکه بجای پیدا کردن راه حل تنها باید باهاشون میساخت . درست همچون مهری مذاب که روی پیشانی زده شده بود و بهیچ وجه پاک نمیشد . یک لکه ی ننگ ...

اما براستی تهیونگ کجا غیبش زده بود ؟ هیچ جا ! اون هیچ جایی برای رفتن نداشت و این رو بتازگی یعنی بعد از اتفاقاتی که در اون کلاب نفرت انگیز رخ داد متوجه شده بود . اینکه چطور با گسترش هر روزه ی شهرت و آوازه ش ، به همون اندازه هم مکان های کمتری برای پنهان شدن پیدا میکرد تا اینکه امروز تنها جاییکه تونسته بود برای اینکار پیدا کنه تخت خواب اتاق کوچکش بود . با دستگاه تهویه هوایی که سعی داشت با صداش جلوی فروپاشی نهایی تهیونگ رو بگیره .

IDollWhere stories live. Discover now