فلش بک سال 2004 عمارت پارک:
+اماده ای؟
پسر با ترس به افراد داخل سالن نگاهی انداخت و با تردید سرش رو به نشانه منفی تکون داد و اینکار مصادف شد با سیلی محکمی که به گوشش خورد، نگاه خیس و لرزوندش رو دوباره بالا گرفت و توی چشم های مرد خیره شد و تنها چیزی که دید:بی رحمی بود.
و بعد از اون ، اتفاقی که همیشه ازش میترسید رخ داد:
ببرینش داخل تا من دکتر رو صدا کنم.
پسر کوچک جیغ کشید و به گریه افتاد اما وقتی سیلی دوم درست روی گونه راستش نشست لب هاش رو از درد گاز گرفت و با حس گرمی خونی که وارد دهنش شد بی صدا هق زد و دست بسته اش رو تکون داد تا شاید بتونه خودش رو ازاد کنه ولی خب همش فقط تلاش بیهوده بود، پرستار ها شونه هاش رو محکم نگه داشتند و هیچ اهمیتی به اینکه اون فقط یک بچه 7ساله بود ندادند.
&ارامش بخش بیارین.
پسر به دست و پا زدن ادامه داد اما با حس سرنگی که به بازوش تزریق شد کم کم بیحال شد و اخرین چیزی که دید چهره نگران یوگیوم که از پشت ستون به چهره گریونش زل زده، بود. لبخند تلخی به چهره نگرانش زد و به خواب عمیقی فرو رفت.پایان فلش بک
__________________________________________
کمی از نوشیدنی همیشگیش رو نوشید و مشغول تایپ شد:
امروز 10.2.2021 یک محموله مهم به مقصد مالزی ارسال شد
یکی از افراد ظاهرا مورد اعتماد کیم امروز به ملاقات من اومد و گفت قصد همکاری داره و طبق گفته خودش، امشب جلسه مهمی با سازمان بصورت انلاین برگزار میشه که فقط شخص کیم ویکتور اجازه حضور در اون رو داره.
لپ تاپ رو بست و گوشیش رو برداشت و شماره فلیکس رو گرفت بعد از دوتا بوق صدای گرفته فلیکس رو شنید:
بله.
+چخبر؟
فلیکس تک خنده ضعیفی کرد:
سویونا الان پیش فرانکم برده های جدید رو اوردن و اینکه امروز استراحت کیم تموم شده بود و شب جلسه انلاین مهمی با سازمان داره و گفته ممکنه به تیم ماهم مربوط بشه پس احتمالا تا چند وقت نتونم خیلی باهات در تماس باشم حتی هیون هم امروز بهم اخطار داد که سازمان خیلی روی تیم ما زوم کرده و کمتر با تو تماس بگیرم چون ممکنه لو بریم.
+باشه فقط، تو کیم یوگیوم میشناسی؟
فلیکس سرش رو خاروند:
اسمش اشناست اما الان یادم نیست .
+قضیه استراحت چی بود؟
فلیکس نفس عمیقی کشید:
کیم یک هفته استراحت گرفته بود تا کار نکنه و دلیلش هم اعلام نکرده من دیگه باید قطع کنم سویونا اگر چند وقت جوابتو ندادم یا تماس نگرفتم نگران نشو.
فلیکس گفت و بعد فقط صدای ممتد بوق گوشی بود، سویون چشم هاش رو چرخوند و دوباره صفحه لپ تاپ رو، روشن کرد:
و همینطور امروز فلیکس خبری به دستم رسوند مبنی بر اینکه کیم ویکتور یک هفته تمام رو در استراحت بوده و هیچ فعالیتی برای سازمان انجام نداده و امروز این زمان استراحت تموم شده بود_________________________________________
+چند ساعت پیش استفان تماس گرفت و گفت محموله رو ارسال کردند.
یونگی یقه کتش رو مرتب کرد:
میدونی که خیلی درباره این محموله سفارش کرده بودند مثل اینکه توی مالزی قراره معامله بزرگی انجام بشه که اتفاقا به سود همه است.
هوپ دست هاش رو لای موهای شوگا برد و مرتبش کرد:
اره تعداد محافظ هارو بیشتر کردم.احتمالا تا فردا صبح می رسند.
شوگا سرش رو اروم تکون داد، گوشیش رو از جیب شلوارش بیرون اورد و تماس رو برقرار کرد:
میرم شرکت بگین ماشین رو حاضر کنن.
هوسوک که طبق عادت به کمد تکیه داد بود، دکمه سر استین پیرهن شوگا رو بست و لبخند درخشانش رو تحویل داد:
امروز 5درصد جلو رفتم الان تقریبا 20درصدشون هک شده.
_خوبه.
شوگا گفت و نیشخند زد.
هوپ با حالت نمایشی در اتاق رو برای یونگی باز کرد و تعظیم کرد:
بفرمایید قربان، به سلامت.
شوگا اروم خندید و سرش رو به نشانه تاسف تکون داد.
هوسوک پشت سر یونگی از در خارج شد اما با دیدن جیمین که تقریبا از روز بعد مهمونی ندیده بودش عقب کشید و سر جاش ایستاد، یونگی بدون توجه به جیمین که به پله ها تکیه داده بود و با بند هودی مشکی رنگی که تنش بود بازی می کرد از کنارش رد شد، جیمین سرش رو بالا اورد و با دیدن هوسوکی که بهش خیره بود لبخند کم جونی زد و به اتاقش برگشت.

KAMU SEDANG MEMBACA
Black Emerald
Aksiژانر:اسمات،اکشن، مافیایی، بی دی اس ام، انگست،کمی کمدی و رمنس کاپل:تهکوک، یونمین نویسنده:سوآ، مینسو ... با عصبانیت داد زد: ببین لعنتی من نمیخوام با تو بجنگم من میخوام واسه تو بجنگم ... بفهم من قرار نیست مقابلت بایستم من قراره در کنارت بایستم و جای تو...