♡ The Devil Bride_teaser♡

207 28 5
                                    

لیسا دختر بی پروا و زیبایی بود که با هویت یک انسان عادی در سرزمین خون آشام ها زندگی می‌کرد و گل فروشیِ کوچیکی رو میچرخوند. همه فکر می کردن اون دختر فقط یک انسان عادیه که برای‌ گذروندن زندگیش سخت کار میکنه اما هیچ کس خبر نداشت که اون قدرتی داره که دیگرانو به وحشت میندازه، قدرتی که دلیل مرگ تمام خاندانش بود.
لیسا تمام تلاششو می کرد تا هویتشو پنهان کنه و در انتظار روزی بود که بتونه انتقام خانوادشو بگیره، هرچند زندگی در سرزمین خون آشام ها اصلا کار آسونی نبود اما اون موفق شده بود و کم کم داشت به هدفش نزدیک میشد، همه چیز طبق نقشه پیش میرفت اما فقط تا قبل از اینکه اون پسرو ببینه؛ پسری که آشنایی و دلبستن بهش تمام نقشه هاشو خراب کرد و رنگ جدیدی به زندگیش داد...
تن کوچک ترین شاهزاده ی اصیل ها بود و لیسا یک دخترِ پری که سر انجام هویتش بر ملا شد.
اونا عاشق هم شده بودن و برخلاف دشمنی‌ای که بین خاندانشون وجود داشت نمیتونستن از هم دست بکشن. پس تن اعلام کرد که قصد داره با لیسا ازدواج کنه و بعد از پخش شدن این خبر شایعه ای تمام سرزمین  رو فرا گرفت : کوچک ترین شاهزاده ی اصیل ها میخواد با دختری نحس ازدواج کنه...اون دختر یک اهریمنه! بعضی اوقات شایعات میتونن حتی از یک شمشیر برنده تر باشن و همه چیزو به نابودی بکشن. حتی با وجود اینکه تن و لیسا تصمیم گرفته بودن به خاطر عشق، از خانواده و حتی قدرتشون بگذرن اما ترسی که به خاطر این شایعات بین مردم به وجود اومده بود و حرص و طمع افرادی که همیشه تشنه ی قدرت بیشتر بودن، اجازه ی یک زندگی ساده و بی درسرو بهشون نداد، اونا فقط تونستن چند ماه کنار همدیگه باشن و درست موقعی که لیسا متوجه شد از تن بارداره باید به آغوش مرگ میرفت و تنها چیزی که در آخرین لحظات زندگیش بهش فکر می کرد این بود " من نمیتونم اجازه بدم این بچه بمیره... "

"عروس اهریمن "

The Devil BrideWhere stories live. Discover now