" 16 "

285 72 144
                                    

با صدای شلیک به خودش اومد.
حالا هوسوک به سمت هانسه شلیک کرده بود.

-میدونستم این اتفاق میوفته!! بدو جیمین کمک کن بلندش کنیم.

♤♧♤♧♤♧♡♧♡♧♡

با پیچید صدای آژیر داخل محوطه ماشین نامجون، مانیتور کنار فرمون روشن شد؛ و روی یکی از کاراکترها متوقف شد.

+یو...یونگی! یونگی هیونگه

جین دستی به صورتش کشید و با نگرانی گفت:
-خدای من...امیدوارم هوسوک تا الان رسیده باشه!

تهیونگ جونگ کوک رو از فضای خالیه بین صندلی ها کنار زد و خودش رو برای دیدن صفحه مانیتور جلو کشید.

-یکی از سه تا جونش کم شد!

♤♧♤♧♤♧♤♧♤♧

-مطمئنی میتونی این کارو بکنی جیمین؟ تو تازه از پیش اون عوضی ها برگشتی، مطمئنم حالت خوب نیس!

~مجبورم! هیچی نمیشه... فقط وسایل جراحی رو میخوام! ملافه تمیز هم میخوام

-من ملافه هارو میارم...میزارمشون رو تخت خودت...
تهیونگ گفت و به سرعت دور شد

جیمین به سمت هوسوک و جونگ‌کوک که شونه های یونگی بی حال رو گرفته بودن برگشت.

~بیاریدش اتاق من...

تهیونگ ملافه هارو از اتاق رختشویی برداشت و به سمت اتاق جیمین دوید
ملافه هارو روی تخت جیمین پهن کرد و با کمک جونگکوک، یونگی رو روی تخت خوابوندن

نامجون گفت:
-یکی از گلوله ها به سینه چپش خرده...خطر ناک نیست بدون عکس برداری عملش کنی؟

~هست! ولی بنظرت راه دیگه ای دارم؟ فوقش دومین جونش رو هم ازش میگیرم!!

جیمین دستکش هاشو دستش کرد و همراه با تهیونگ کنار یونگی قرار گرفت
سعی کرد گلوله ای که به شکمش برخورد کرده رو بدون لرزش دست بیرون بکشه.
عضو داخلی شکمش که آسیب دیده بود رو بخیه زد و زخم رو بست.

با ترس سمت سینه چپش رفت و سعی کرد از وضعیت گلوله با خبر بشه

♧♤♧♤♧♤♧♤♧♤♧

عمل تقریبا دو ساعت بود که تموم شده بود جیمین با ترس و لرز کنار یونگی دراز کشیده بود و دست های سرد پسر بزرگتر رو بغل کرده بود.
فقط باید منتظر میموند که به هوش بیاد
جونگ‌کوک در رو آهسته باز کرد و وارد اتاقی شد که هنوز بوی الکل میداد.

+جیمین؟
اروم لب زد تا اگه خواب بود بیدار نشه
~بله؟
صدای بی رمق پسر رو شنید
ساندویچ کوچکی که با نون تست درست شده بود رو سمت جیمین گرفت.

+وضعیت بدی رو گذروندی. اگه خودت چیزی نخوری حتما مریض میشی...لطفا فقط اینو بخور...

جیمین بشقاب ساندویچ رو از دست جونگ‌کوک گرفت و لبخند خسته ای تحویلش داد.

𝐄𝐫𝐫𝐨𝐫404 ˡᵒˢᵗ ⁱⁿ ˢᵉᵒᵘˡWo Geschichten leben. Entdecke jetzt