همونطور که نودل هارو توی لپ هایی که همین الانشم به اندازه کافی پرشده بود فرو میکر شروع به پیام دادن به تهیونگ کرد.
لبخند نه چندان شادی روی لب های کوچک جیمین نقش بست.
دو سال پیش، بعد اینکه تهیونگ اشتباهی به یه نفر شلیک کرده بود جیمین میدونست بود حالش اصلا خوب نیست و مطمئن بود شب پیش چشم رو هم نزاشته.براش صبحانه خریده بود و صبح زود به سمت خونه تهیونگ رفت.
ولی تهیونگ رو غرق در خون پیدا کرده بود و ته یون رو مرده.
خون خیلی زیادی از تهیونگ رفته بود و جیمین و دکتر ها امیدی نداشتن که زنده بمونه.
هیچ مدرکی از اینکه چه کسی این کارو کرده پیدا نشده بود.
توی خون تهیونگ مقدار زیادی LSD (ماده توهم زا) پیدا شده بود که باعث میشد هیچ کدوم از شهادت هاش مورد قبول نباشه و پرونده بسته بشه.
جیمین ظرف نودل فوری رو توی سطل آشغال پرت کرد و سمت تخت خوابش حرکت کرد.
خودش رو روی تخت خواب گرم و نرمش پرت کرد و پتو رو تا زیر گلوش بالا کشید.
همین که چشم هاش رو روی هم گذاشت، قبل از اینکه بفهمه خواب پسرک خسته رو توی آغوش خودش کشید.نامجون همونطور که به دختر ریز جثه ای که روی تخت خواب کینگ سایز هتل،برهنه خوابیده بود نگاه میکرد، دکمه های پیرهن طوسی رنگش رو بست.
شلوار لی مشکی رنگش رو از کنار تخت برداشت و شروع به پا کردنش کرد.
گوشیش رو از توی جیب شلوارش بیرون آورد. ساعت سه صبح رو نشون میداد.به سمت در اتاق حرکت کرد و ازش خارج شد.
همونطور که از پله ها پایین میرفت دستی توی موهای پرپشتش کشید و بهشون حالت داد.
از ساختمون خارج شد.
گوشیش و روشن کرد؛چهار تماس از دست رفته از جونگ کوک داشت.
سیگارش و از توی جیب کاپشنش بیرون آورد و بین لب های کبود شدش گذاشت.
زیپوی نقره ای رنگشو به سیگار نزدیک کرد و بعد از روشن شدن سیگار موردعلاقش،کام سنگینی ازش گرفت.
صفحه چتش با جونگ کوک رو باز کرد و با انگشت های بلند و استخونیش شروع به تایپ کردن کرد.
ESTÁS LEYENDO
𝐄𝐫𝐫𝐨𝐫404 ˡᵒˢᵗ ⁱⁿ ˢᵉᵒᵘˡ
Fanficکارکتر بازی؟ یه جهان دیگه؟ اینا همش یه مشت خزعبلاته! از خزعبلات متنفرم، ولی خودم جزوی از همین خزعبلاتم... اره من شخصیت یه بازیه کامپیوتری لعنتی ام!! (به دلیل کنکوری بودن نویسنده، اپ فیک موقتا متوقف شده) 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐅𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲 , 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧...