دست کیونگسو رو بین دست گرم خودش گرفت و انگشت های باریکشو روی لبهای تب دارش کشید و بوسه آرومی زد
انقدر خسته بود حتی درد مواد ضدعفونی کننده رو نفهمید و
پلک های دردناکش روی هم افتاد...
بالاخره بعد از پونزده دقیقه کارش تموم شد فکر میکرد جونگین خواب باشه
چون اصلا حین بخیه زدن تکون نخورده بود
حتی صدای نفس کشیدنش شنیده نمیشد :
_کیم جونگین شی..؟
جوابی نگرفت میترسید اتفاقی براش افتاده باشه دوباره بیماری که روی تخت بدون هیچ حرکتی دراز کشیده بود رو صدا زد :_کیم.جونگین شی؟ جونگین شی..؟
بدن جونگین هیچ واکنشی نداشت؛در حالی که چشماش کم کم در حال پر شدن بود دستش برای نبض گرفتن جلو رفت
نباید سر خود کاری انجام میداد :_جونگین شیی.. صدای منو م..یشنو..ید..؟
بدن جونگین داغ داغ بود
نبضش خیلی ضعیف میزد
تمام کلید هایی که به اتاق پرستاری متصل بود رو فشار داد
سه مرتبه پشت سرهم کارش رو تکرار کرد
آروم دست جونگین رو از دست همراهش بیرون کشید و بدنش رو با وجود زخم رهایی که داشت به پشت روی تخت خوابوند
اول از همه باید دکمه شلوار و بانداژ هایی که تازه بسته بود رو باز میکرد
هر لحظه ممکن بود بدن بیمار وارد شک بشه
با صدای تقریباً بلندی همراه کیم جونگین رو صدا زد :
_آقا....آقای دو..بلند شید
صدای جا به جا کردن تخت و دختر نسبتاً جوونی
خیلی واضح کنارش شنیده میشد :
_آقای کیم حالشون وخیم..
[ [آقای دو... بلند شید. آقای کیم حالشون وخیم
صدای ترسیده پرستار هشدار بدی برای بلند شدنش بود:
_جونگ.. جونگین چیشده؟..._پای راستش رو بگیرید بالا سرییع
از زیر زانوی پای راست جونگین
گرفت و بلند کرد:
_چرا..چیشده؟
_بدنش وارد شک..
هنوز جمله اش تموم نشده بود که دکتر گو و همکارش جیهیون با عجله وارد اتاق شدند :
_علائم؟
کیونگسو هنوز گیج بود ؛چه اتفاقی داشت می افتاد:
_اینجا چه خبره دکتر؟
_دمای بدنش خیلی بالاست و نبضش ضعیف میزنه
مچ بی رمق جونگین رو بین دستش گرفت و مشغول چک کردن وضعیت فعلی بدنش شد:
_تنفس؟
_راه تنفسش مشکلی نداره
ولی من صدای نفس کشیدنش رو نمیشنومبرای چک کردن سرم سمت میز کنار تخت برگشت
ولی پنبه ها و گاز های خونی روی میز جزو برنامه معاینه شبانه بیمار نبود:_پرستار اوه.. اینا مال چیه؟
_من.. با رضایت بیمار پانسمان و گازهاشون رو عوض کردم ولی الان بدنش تحمل نمی..
سرش رو روی قفس سینه جونگین گذاشت
صدای ضربان قلب و دم و بازدم جونگین با اینکه ضعیف بود ولی برای شرایط بدنی که داشت عادی به نظر میرسید
نیشخند عصبی دکتر همه چیز رو بهم ریخت:_رضایت بیمار..؟
من اینجا چی بودم؟ میتونی بری پرستار
جیهیون کار ما اینجا تمومه
YOU ARE READING
🎭small wonderful🎭
Fanfictionنام:☁️ small wonderful☁️ کاپل: کریسسو ،کایسو ژانر: رومنس، درام، اسمات ، مدرسه ای انگست، زندگی روزمره نویسنده : Rᴇᴅᴄᴏᴀʟᴛᴇ🍫 خلاصه فیک🖋️ :جونگینی که به اجبار خواهرش فقط برای نبودن توی خونه کلاس تئاتر شرکت میکنه و به رفتار کیونگسو بازیگر فوق العاده و...