part 2🧡

190 63 12
                                    


بالاخره اون موزیکال اعصاب خورد کن تموم شد..


آقای پارک خوشحال از نتیجه کاری که با موفقیت انجام دادن با لبخند بزرگ و متشکرش به کیونگسو و جونگین که حسابی خسته بودن نگاه کرد :



_ از همتون ممنونم بازیگرهای با استعداد من


همگی عالی بودین خسته نباشید بچه ها امشب همه به من نشون دادین که اعتماد من به شما ها درست ترین کار ممکن بود ستاره جدید تیم .. کیونگسو همه ما رو نجات داد بخاطر این اجرای قشنگی که داشتیم فردا شب همه خونه من شام دعوتید


کیونگسو ازت ممنونم که کمکم کردی هیچوقت کاری که امشب برام انجام دادی یادم نمیره








اعضای تیم به تقلید از آقای پارک از کیونگسو تشکر کردن


_کیونگسو ممنونیم


_نه این طوری نیس.... شما همتون عالی بودید


حواسش پیش جونگین بود که داشت لباسش رو عوض میکرد بی حوصله بودن جونگین نگرانش میکرد


هر کدوم از بچه‌ها وسایل خودش رو مرتب میکرد


ساعت یازده شب بودهر کدوم از بچه ها در سکوت مشغول تمیز کردن و مرتب کردن وسایل خودشون بودن


آقای پارک کلید آکادمی رو به گیون تحویل داد :


_بچه ها من باید زود تر برم ....


فردا صبح اساتید دانشگاه برای جلسه آشنایی بازیگران میان حواستون باشه هر چیز گفتن درست رفتار میکنید


_چشم استاد





جونگین بدون هیچ صدا و صحبتی کوله پشتی خودش رو برداشت و از در پشتی ساختمان آکادمی بیرون رفت.



کیونگ با دیدن کلافه بودن جونگین از خودش متنفر شد چرا جونگین رو مجبور کرد که اون کار رو انجام بده


جونگین از وقتی که نمایش تموم شده بود دیگه حرفی نزد بود ! و این بشدت کیونگسو رو نگران میکرد.


ولی...


جونگینی که نمیتونست جلوی خنده‌اش رو بگیره داشت بیرون از آکادمی با بی خیالی توی خیابون راه میرفت


کیونگسو با تفکر اینکه جونگین عصبی شده


پشت سرش راه افتاده بود تا ازش معذرت خواهی کنه.



وقتی متوجه شد کسی پشت سرش هست با قدم های بلند سعی میکرد تند تر راه بره





اینکار باعث شد کیونگسو شروع به دویدن بکنه ولی جونگین سریع تر دوید


مثل اینکه نمی‌خواست بایسته


بالاخره کیونگ تصمیم گرفت صداش بزنه:

🎭small wonderful🎭Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon