Scenario 9(namjin)

1K 98 8
                                    

احتمالا مدل ادیت این رو دیده بودید سو.....
گفتم جالبه وان شاتش کردم (:

کنار سونمی روی مبل نشست و سرش رو با کلافگی به عقب تکیه داد
دوست دخترش
یه دختر پر حرف و.....
خب فکر کنم همین به اندازه ی کافی بقیه ی ویژگی هاش رو بیان می کرد!

از اینکه مادرش همش سعی می کرد اون رو به دخترای دیگه بچسبونه متنفر بود پس...
انتخاب کردن اون دختر یکی از بهترین گزینه ها بود!

" می دونی دیروز نامجون رو دیدم"

سرش رو صاف کرد و به گوشی دختر خیره شد

" می دونی ازش متنفرم!"

تکخندی کرد و گوشیش رو متقابل در اورد تا خودش رو باهاش مشغول کنه
نامجون دوست دختر قبلی سونمی بود
یه مرد درشت اندام که بیشتر مواقع تو دانشگاه در حال خوندن کتابش بود اون هم با عینک هایی که اون رو شبیه به یکی از استاد های دانشگاه می کرد!
سِر (sir)؟
کاملا برازندش بود!

" می دونی اون ارزشم رو نداشت برای همین باهاش کات کردم ولی...."

ولی من بچ بودم و اون ولم کرد؟
دقیقا باید ادامه ی این جمله باشع!
اما خودش هم مقدار مغرور و خودبین بودن اون دختر مو بنفش رو می دونست و مطمئن بود نمی خواد اونجوری تمومش کنه

" اون واقعا بدن خوبی داشت جینی دلم می خواد این عکس ها رو پخش کنم و ابروش رو ببرم بیا ببین"

وقتی دختر وارد گالریش شد
به وضوح می تونست هارد شدن جسم بین پاهاش رو حس کن و همین برای اینکه رون هاش رو بیشتر به هم جفت کنه و لبش رو به دندون بگیره کافی بود
اون می خواست با پخش این عکس ها آبروی نامجون رو ببره؟
کامان اینطور اون مشهور تر هم میشد و می تونستن به عنوان کینگ سایز دانشگاه بهش جایزه بدن!
شاید هم بخاطر اون سینه های سفت و درشتش
صبر کن شاید هم بخاطر رون های گندش
نه نه شاید بخاطر عضلات بازوش
گاددددد
الان عقلش رو از دست می داد چرا زودتر اون عکس ها رو ندیده بود؟
البته که از نزدیک هم شاهدش بود ولی هر بار دیدنش هوش بیشتری از سرش می پروند
اون واقع...
دوست پسر جذابی داشت!

" ام.... سونمی من باید برم باشه؟"

با بلند شدن از کنار دختر سمت حموم رفت و در رو قفل کرد

"شوخیت گرفته!"

به عضو سفتش خیره شد و شلوارش رو تا زیر باسنش پایین کشید
الان می تونست فقط با بازی کردن با عضوش کام بشه اما....
نمی تونست اندازه ی اون عضو لعنتی رو از فکرش بیرون کنه!

" اون... لعنتی"

دستش رو روی روشویی گذاشت و با خم کردن خودش انگشتش رو سمت حفرش برد

" ا... اوممم"

لبش رو محکم تر گاز گرفت و انگشتش رو بیشتر وارد خودش کرد

scenario Where stories live. Discover now