Scenario 10 (namjin)

738 69 15
                                    

حلال نمی شوید چون آهنگش رو خیلی دوست دارم *******

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

حلال نمی شوید
چون آهنگش رو خیلی دوست دارم
*******

وارد کلیسا شد و با نشستن روی یکی از صندلی ها کتابی با جلد سبز رنگی را باز کرد و نفس عمیقی گرفت

بوی گل های رزی که کناره های کلیسا بودند به فضای بی روح این مکان انرژی می بخشیدند و باعث میشدن هر لحظه نفس عمیقی بکشد

" بوسیدن آن لب ها درست همچو لمس کردن گل رُز قرمز
سُرخ و زیبا
نمی توانستم از آنها دست بکشم و خار هایی که هر لحظه بیشتر باعث زخمی شدن دست هایم می شدند برایم هیچ اهمیتی نداشتند
و من با وجود آنکه می دانستم با هر بار بوسیدن آنها
خاری را درون قلبم فرو می کنم
بار ها و بار ها انجامَش می دادم
آه رز زیبای من
کاشک آنقدر گناهکار نبودیم که عشقمان ویرانه ای برای قلبمان باشد
کاشک انقدر..... "

" متفاوت نبودیم که مردم همچون جسم مُنزجر کننده ای به ما خیره شوند در حالی که جُز عاشقی کار دیگری نکرده بودیم "

چشم هایش را برای چند لحظه ی کوتاهی بست و با زدن لبخندی سرش را بالا اورد
ان صدای همیشه پُر درد و آرام کننده

" ویرانه کتاب قشنگ و..... قابل درکیه مگه نه؟ "

با تکان دادن سرش به نشانه ی تایید از روی صندلی چوبی بلند شد و روی به روی مرد ایستاد
َلبخندش حتی لحظه ای از لب هایش پاک نمی شدند و سعی می کرد پلک نزند تا مبادا ارتباط چشمی اش را با آن مروارید های آهویی از دست بدهد

" نمی دونستم همچین کتاب هایی می خونی"

تکخندی کرد و موهای قهوه ای و بلندش رو پشت گوشش فرستاد
دستش را سمت مرد دراز کرد و به کتاب سبز رنگش اشاره کرد

" اجازه هست؟"

کتاب را بدون مکثی روی دست های جین گذاشت و دستش را به سرعت عقب کشید

" حدود چند ماه پیش تمومش و باید بگم.... "

خودکارش را روی صفحه ای از کتاب گذاشت و بعد از انجام کار مورد نظرش آن رو دوباره به سمت نامجون گرفت

" حیرت انگیز بود!"

تاکیدانه چشم هایش را بست و با خارج شدن از کلیسا وارد محوطه ی سر سبزش شد
اما آن سرسبزی بخاطر حس نارنجی و زرد رنگ پاییز از بین رفته بودند اما چیزی از زیبایی اش کم نمی کرد
زیبایی چیزی بود که همچون مجنونی به دنبالش می گشت و همیشه خود را درون موزه برای دیدن آثار هنری و در این کلیسا برای بار ها و بار ها پرستیدن الهه ی کنارش بود

scenario Where stories live. Discover now