چهار روز.
چهار روز خسته کننده ای که تمامش به بیرون رفتن گذشت و هم اتاقی ای که کسی جز جف نبود، ترکیب فوق العاده ای برای به وجود آوردن یک مسافرت رویایی داشتن.
البته روز هایی که پشت سر گذاشتن، برای همه به اون بدی ای که جنو توصیف میکرد، نبود و در واقع به نظر میرسید که بقیه اوقات خوبی رو پشت سر میذارن.
جنو فقط به عنوان یک انسان اغلب خونه نشین و بیش از حد درونگرا، دچار شوک فرهنگی شده بود.
و این موضوع که اون پسر دورگه، تمام مدت در حال لاس زدن با دوست پسر سابقش بود هم، در گند زدن به مسافرتش بیتاثیر نبود.
از صمیم قلب دوست داشت التماسشون کنه تا یک روز هم که شده، توی خونه از سفرشون لذت ببرن؛ ولی نمیخواست خودخواه باشه.
جمین هنوز هم باهاش سرد رفتار میکرد و فقط زمانی با هم صحبت میکردن که ناچار به انجام این کار، باشن.
تقریبا هر شب رو با سردرد میخوابید؛ چون کل روزها رو با سر و صدای زیاد، زیر نور خورشید میگذروندن و جنو فقط قسم خورد که دیگه هیچوقت با این آدم ها جایی نره یا اگر مجبور شد، به هیچ عنوان همخونهشون نشه.
اما با وجود همه ی این ها، در آخر به این فکر میکرد که دیدن چشم غره ها و نگاه یخ زده ی جمین، چیزی نیست که هر روز توانایی دیدنشون رو داشته باشه و همین هم غنیمت بود.
همین هم قلبش رو گرم نگه میداشت.
*****
پنج روز.
اینکه این بعد از ظهر رو در خونه موندن، واقعا مایه ی خوشحالیش بود.
روی صندلی جا به جا شد و چند بار پلک زد.
نمای روبروش نشون میداد که بقیه اصلا از این موضوع راضی نیستن.
تن سرش رو روی پای همسرش گذاشته بود و جانی با چشم های بسته، انگشت هاش رو لا به لای موهاش حرکت میداد.
جهیون با گوشیش ور میرفت و به نظر میرسید که مارک به حالت نشسته، روی کاناپه خوابش برده باشه.
دونگ هیوک همین چند دقیقه ی پیش، به سرعت وارد خونه شد و با دوربینی در دست، به سمت حیاط دوید...جایی که احتمالا بقیه در اون حضور داشتن؛ چون اثری ازشون به چشم نمیخورد.
با لبخند محوی که نشونه ی رضایتش از این شرایط بود، از سر جاش بلند شد و به سمت اتاق مشترکشون حرکت کرد...شاید یه مقدار استراحت باعث میشد تا انقدر بیحوصله به نظر نرسه.
چیزی که انتظارش رو نداشت این بود که به محض ورودش به اتاق، دوست پسر سابقش رو دقیقا زیر جف، در حالی پیدا کنه که به طور عمیقی بوسیده میشه و انگشت های لاغرش به موهای پسر دورگه، چنگ میزدن.
YOU ARE READING
𝙂𝙤𝙣𝙚 | 𝙉𝙤𝙢𝙞𝙣
Fanfiction⊰ 𝘔𝘢𝘪𝘯 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘕𝘰𝘮𝘪𝘯 ⊰ 𝘚𝘪𝘥𝘦 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘑𝘰𝘩𝘯𝘵𝘦𝘯 ⊰ 𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘈𝘯𝘨𝘴𝘵, 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘋𝘳𝘢𝘮𝘢 "پسری که عاشقت بود، پنج سال پیش تو وان حموم، بر اثر خونریزی مرد."