_اسمش کیم تهیونگه و بیست و چهار سالشه. با کمک هیونگش تونسته دانشگاه ملی سئول قبول بشه.
_اون از نوشیدنی های شیرین،کیک خامهای و پاپی ها خیلی خوشش میاد.
_بعد از باختن شرطی که توی مستی با جیمین بسته بود، مجبور میشه موهاشو آبی رنگ کنه. سلیقه خاص و قشنگی داره، عاشق جمع کردن جواهرات.
_دوستای خوبی داره اما در عینحال آشنا شدن با آدمای جدید براش سخته و خجالیته.
جرئت شروع مکالمه رو نداره. در رابطه با جنس مخالف حس میکنه احمقه و این بزرگترین مشکل حال حاضرشه._عاشق دورغ گفتن به خودشه و همیشه ترسیده در حال انکار تغییرات افکارشه.
_جانگکوک رو اعصابشه و فکر میکنه منحرفه با این وجود نسبت به کمک همسایهاش خوشبینه و درباره مشکلاتش با اون راحته!
_دوست نداره محبت مامانشو با کسی تقسیم کنه و عادت داره موقع استرس گل و گیاه تازه بو بکشه و ناخن هاش رو قتل عام کنه.
حسوده اما قلب مهربونی داره.
_اسمش جئون جانگکوکه و به تازگی وارد بیست و هفت سالگیش شده.
از رنگ های تیره، آشپزی، ورزش و از هرچیزی که به رابطه جنسی ختم بشه خوشش میاد._استایل خودش رو دنبال میکنه و نمیتونه جلوی خودش رو برای تتو زدن بگیره. از دورهی دبیرستان مستقله با اینحال از حرف زدن راجب گذشتهاش خوشش نمیاد.
_رابطه اجتماعی خیلی قوی داره و هر گوشه از سئول آشنا و رفیق داره. قرار های زیادی رفته و این معجزهاست تا حالا ورشکست نشده.
روحیه فداکاری داره و عاشق کمک کردن به دیگرانه.
YOU ARE READING
𝐏𝐫𝐞𝐭𝐭𝐲 𝐩𝐫𝐨𝐛𝐥𝐞𝐦🌀🚿《𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯》
Fanfiction"من داشتم کمک میکردم" صورت تهیونگ از شدت عصبانیت سرخ و تیره شد. جانگکوک و خیرخواهی هایش بیشتر شبیه به دردسر و فاجعه بود: "چه کمکی؟ داشتی منو خجالت زده میکردی! دلم نمیخواد مامان بفهمه نمیتونم دوستدختر_..." "هی تهیونگا میخوای کمکت کنم دوست دختر پیدا...