سلا گایز💜
ووت یادتون نره🔪😈
💖💖💖
jungkookبعد شنیدن حرفای کیتاگاوا ، مغزم به کلی قفل کرد ، باور این که من الان یه دختر به اسم یومی دارم واقعا برام سخته و از اون بدتر این بچه از تهیونگه ، چطور میشه یه مرد بچه دار بشه ولی با مدارکی که کیتاگاوا از دوران بارداری تهیونگ بهم نشون داد تونستم باور کنم ولی واقعا اون بچه ماله منه
- می تونم یومی رو ببینم ؟
جین - البته
به سمت بخش مراقبت های ویژه رفتیم وقتی به جلوی یکی از اتاقا رسیدم ، از پشت شیشه تهیونگو دیدم ، که کنار تخت یومی نشسته بود
- ببخشید می تونم برم داخل
- شما چه نسبتی با بیمار دارین ؟
نمی دونستم باید چی بگم ولی با تردید گفتم
-پدرشم
- پس این گان رو بپوشید و برید داخل
-ممنون
از در که وارد شدم تهیونگو دیدم که دستای یومی رو تو دستش گرفته بود و آروم اشک می ریخت ، دیدنش تو این وضع باعث میشد برای هزارمین بار به خودم لعنت بفرستم ، من لعنتی چه طور تونستم اشکاشو در بیارم ، نزدیک تخت یومی شدم ، برای اولین بار دختری که ادعا می شد که پدرشمو از نزدیک دیدم
-اون ...
- درسته به طرز باور نکردنیی شبیه توئه
- درسته اون واقعا شبیه منه دقیقا مثل زمامی که کوچیک بودم
بعد دیدن یومی کاملا مطمئن شدم ، درسته من پدرشم اون واقعا شبیه کوچیکی منه ، اشک توی چشمام جمع شده بود ، می خواستم دستای یومی رو لمس کنم ولی نمی دونستم این اجازه رو دارم یا نه
- می تونم دستاشو بگیرم
-البته
وقتی دستای کوچولوی یومی رو تو دستام گرفتم بلاخره اشکام سرازیر شد نمی دونستم این چه حسیه که داره به قلبم چنگ می ندازه ولی انگار یه قطعه از وجودم داشت برای در آغوش گرفتن این کوچولو له له میزد
- به یومی کمک می کنی
- من ...
-البته می دونم که تصمیمت منفیه آخه چرا باید به کسی کمک ...
-من این کارو میکنم
-چی!- تهیونگ من این کار می کنم ، می دونم توی ذهنت من یه آدم عوضی بی عاطفم ولی تهیونگ من خیلی وقته که عوض شدم ، من یک بار خواهرمو به خاطر خودخواهیام از دست دادم دیگه نمی خوام خاطرات دوباره تکرار بشن
بعد شنیدن تمام حرفام تهیونگ با شک به چشام زل زد
-می دونم که ازم متنفری می دونم که نمی بخشیم ولی تهیونگ من دیگه نمی خوام عوضی باشم دیگه نمی خوام غرورم باعث از بین رفتن کسی بشه ، شاید این حس تازه باشه ولی من دلم نمی خواد یومی آسیب ببینه
بعد تموم شدن حرفم بوسه ریزی رو دست یومی زدمو از جام بلند شدم ، بهتره که هر چه زود تر برمو برای عمل آماده بشم ،دیگه نمی خوام کسی رو از دست بدم مخصوصا دخترمو که تازه پیداش کردم ، داشتم به سمت در می رم که با صدای تهیونگ جلوی در خشکم زد
- من خیلی وقته که بخشیدمت جونگکوک فقط فکر می کردم با این کارا دارم تنبیهت می کنم- ممنون که بخشیدیم دونسنگ کوچولو
یک ماه بعد
یک ماه از زمان جراحی می گذره الان حالم خیلی بهتره ، عملم با موفقیت انجام شد تا جایی که تونستم از تهیونگ تو این مدت دور موندم تا بیشتر اذیتش نکنم فقط حال یومی رو ازش پرسیدم که مطمئن بشم سالمه ، امروز به تهیونگ زنگ زدم تا یکم باهم صحبت کنیم ، فک کنم کلی مسئله حل نشده بینمون وجود داره که باید باهم دیگه حلش کنیم
ساعت ۸ شب کافه روبه رو خونه ای تهیونگ
- ممنون که اومدی
با یه سر تکون دادن پشت میز نشست ، نمی دونم چی تغییر کرده بود ولی تهیونگ به طرز عجیبی برام جذاب بود چشمای کشیدش لبخند ملیحش و لب های ... فاک دارم به چی فکر می کنم ، لعنت بهت جونگکوک آدم باش
- حال یومی چطوره
- خیلی بهتره الانم هیونگام پیششن
بدون هیچ مقدمه ای حرفی که می خواستم یک ماه پیش بهش بزنمو گفتم
-تهیونگ نمی خوای برگردی کره ؟
- فکر نکنم ، بودن اینجا رو دوست دارم
- من حقی ندارم که این حرفو بزنم ولی ... ولی خیلی دلم می خواد ما پیش هم زندگی کنیم
چند ثانیه ای گذشتو سکوت وحشتناکی بینمون ایجاد شد نمی خواستم ناراحتش کنم ولی
- می دونم که من حقی در قبال یومی ندارم مخصوصا این حقو ندارم که بخوام تو رو به جایی برگردونم که با خودخواهی و بی رحمی بیرونت کردم ولی خیلی دلم می خواد نزدیکم باشین
- با چه عنوانی
- چی
- با چه عنوانی می خوای منو یومی رو پیش خودت نگه داری
- خب من ...
- ببین جونگکوک من گذشته رو فراموش کردم و اصلا مسئله اون عمارت نیس مسئله اینه که من برای تو چیم و مخصوصا یومی ، می خواد با چه عنوانی پیش تو زندگی کنه
جوابی نداشتم ، با چه رویی بردارم بگم پدرشم وقتی حتی یه لحظه تو این چهار سال کنارش نبودم و با کار وحشتناکی که در حق مادرش کردم چه طور می تونم بهش بگم دخترم
- ننمی دونم
- دقیقا همین مسئلس جونگکوک منو یومی هیچ نسبت...
حرفشو کامل نکرد ولی کاملا فهمیدم که منطورش چیه خودمم می دونم که برای اونا هیچیم
- ببخش که چنین پیشنهادی دادم ، خیلی فکر نکرده پیش رفتم پس بهتره که برم ، ممنون که وقتتو دادیبعد گفتن حرفام بلند شدمو از کافه زدم بیرون حتی مهلت ندادم که چیزی بگه ، خودخواهیه که اونا رو برای خودم بخوام ، من لیاقت داشتن خانواده رو ندارم
💖💖💖
ممنون که خوندین☺️
ووت و کامنتو فراموش نکنید❤️😈
بوس به کلتون😘
💖💖💖
ESTÁS LEYENDO
💖 Alone 💖 kookv 💖
Romanceمن جئون جونگکوک رئیس خاندان جئون و یک اصیل زاده ، خاندان جئون از خاندان های سلطنتی با خون شاهانه ، که در راس همه خاندان های اصیل قرار میگیره. من کیم تهیونگ نوه سر خدمتکار عمارت جئون ، خاندان کیم در طول تاریخ در خدمت خاندان جئون بوده. 💖💖💖 ژانر :...