پارت ۴ : خیاط

1.5K 303 17
                                    

taehyung

امروز کارمو زود تر از روزای دیگه تموم کردم تمام این چند ماه بعد از تموم شدن دانشگاه و اسباب کشی به خونه جدید برای من یک شروع دوباره بود هر وقت توی زندگیم اتفاقی میوفته یا یک تغییر بزرگ توی زندگیم ایجاد می شه می تونم بگم که برام یک شروع دوبارس ،  قدم زدن توی کوچه های توکیو با وجود شلوغ بودنش و راه رفتن زیر شکوفه های گیلاس خیلی برام ارزش داره  همیشه موقع برگشتن از سر کار از مترو و اتوبوس دوری میکنم قدم زدن می تونه کاری کنه که افکارمو مرتب کنم و حس بدی که از سختی کار داشتمو  ازم دور بکنه پس قدم زدن ، شکوفه ها ، آدم های مختلف می تونن روحمو آروم کنن تا بتونم اون لبخندی که فندوق کوچولوم می خواد و بهش بدم و بهش این اطمینانو بدم که همیشه یک نفر هست که پشتته حتی اگه کار اشتباهی بکنی یا حتی مثل گذشته خودم دور انداخته بشی من همیشه پشتت می مونم .
بین راه وقتی که می خوام برم خونه همیشه یک دسته گل از مغازه خیابون اصلی می خورم رنگ و عطرشون همیشه یومی رو خوشحال میکنه و خوشحالی یومی درمانی برای زخم های قلب خستمه .
بعد از گرفتن گل به سمت شیرینی پزی حرکت کردم  دیروز یومی بهم گفت که براش کیک توت فرنگی بخرم نمی دونم چرا فقط کیک توت فرنگی انقد خوشحالش می کنه همون روز براش کلی عروسک خریدم اولش خوشحال شد ولی بعد به حالت ناراحتی بهم گفت که چرا بجاش کیک توت فرنگی نخریدم پس امروز باید حتما براش بخرم .
وارد مغازه شیرنی فروشی شدم خیلی شلوغ بود مثل اینکه این موقع سال خیلیا به فکر خریدن شیرنی ان بعد دادن سفارش بهم گفتن نیم ساعتی طول می کشه تا نوبتم بشه باورم نمی شه انقدر شلوغه پس از مغازه خارج شدم که حداقل یکم هوا بخورم اونجا واقعا فضاش گرفته بود همینطور که به درخت روبه رو مغازه تکیه داده بودم با صدای یک نفر به سمتش برگشتم

- تهیونگ ؟

- بله ؟

-تهیونگ ؟ خودتی ؟ کیم تهیونگ همون خدمتکار عمارت جئون

به صورت مرد روبه روم زل زدم کمی گیج شده بودم یعنی کی می تونه باشه هر چقدر فکر کردن بخاطر نیاوردمش

-ببخشید شما ؟

-منم خیاط عمارت جئون منو یادته ؟

پس هیونگ ! همون خیاط عمارت ، اون توی توکیو چی کار می کنه

- وای خدای من تهیونگ باورم نمیشه بعد این همه سال می بینمت واقعا دلم برات تنگ شده بود پسر نمی دونی چقدر سر اون قضیه ناراحت شدم و چقد دنبالت گشتم

نمی خواستم یه یاد بیارم هر چیزی که به اون سالا بر می گرده ولی خب من دلم برای هیچ کس از اون عمارت لعنتی تنگ نشده حتی اگر باهام خوب بودن ولی هیونگ واقعا برام فرقی میکنه با اونا ؟

-پسر بیا بریم یه جا بشنیم یکم گپ بزنیم میدونی چقدر دلم می خواد باهات حرف بزنم

-باشه فقط یکم صبر کن سفارشمو بگیرم بریم

بعد از گرفتن کیک به نزدیک ترین کافی شاپ رقتم هر دو روبه روی هم نشستیم فقط امیدوارم درباره اون هیچی نگه چون واقعا نمی خوام هیچی دربارش بشنوم هیچی

-وای تهیونگ بعد از اون اتفاق خیلی دنبالت گشتم منه لعنتی اون چند روز مرخصی بودم اگه اونجا بودم شاید ...

-نه هیونگ هیچ کاری نمی تونستی بکنی اون اشراف زاده ها به اندازه کافی قدرتمند هستن که بتونن هر کاری که دلشون بخواد با ما بکنن اگرم کاری می کردی اونا تو رو هم با من پرت می کردن بیرون

-اینطور نگو می دونی که من چقدر دوست داشتم و دارم حتی اگه بهت تهمت قتلم می زدن من پشتتو می گرفتم بعد رفتنت من نتونستم تحمل کنم با کلی از دوستام اطرافو گشتم ولی نتوتستم پیدات کنم حدودا دوهفته طول کشید ولی ما به جز رد خون هیچی پیدا نکردیم تهیونگ واقعا چه اتفاقش اوفتاد

نمی تونم تمام حقایقو بهش بگم درسته که اون رو هیونگ خودم می دونم ولی گفتن تمام قضایا می تونه ریسک بزرگی باشه

- یه سری گردشگر بهم کمک کردن ، منو با خودشون به ژاپن آوردن منم با بورسیه تونستم درس بخونم الانم کار میکنم

-وای تهیونگ واقعا برات خوشحالم نمی دونی چقدر با فهمیدن این که سالمی آروم گرفتم

-مننون که فراموشم نکردی

- اون جئون عوضی ..‌.

-هیونگ لطفا دربارش حرف نزن نمی خوام درباره اون مرد چیزی بدونم

-اوه البته

-از خودت بگو اینکه چطوری الان توکیویی؟

-یکسال بعد رفتنت از عمارت زدم بیرون بودن اونجا تنها کاری که می کرد محدود کردن من بود فک کنم باید یادت باشه که من کارم تو طراحی لباس خیلی خوب بود بعد از رفتن از عمارت کارامو به چند تا شرکت مد فرستادم که یکی از این شرکتا منو جذب کرد الانم برای یک پروژه اینجام

-امیدوارم موفق باشی خوشحالم که انقد پیشرفت کردی

-ولی تهیونگ یه سری اتفاقا بعد رفتنت اوفتاد که باید حتما بهت بگم

-هیونگ لطفا نمی خوام بشنوم

-می دونم ولی بزار بگم قول میدم خلاصش کنم

-هوووف باشع می شنوم

-بعد رفتنت یه اتفاق وحشتناک افتاد

-چی شد هیونگ

-خواهر جئون به قتل رسید

-چیییییی؟

💖💖💖

ببخشید دیر آپ کردم 🥺🥺🥺🥺
درسای دانشگاه بیچارم کرده 🥲🥲🥲🥲

ووت و کامنت یادتون نره💜💜💜

دوستان بد نیست ووت بدینا والا 🥲🥺خیلی کمهههههه خیلیییییییی💖💖دلم نمی خواد شرط ووت بذارم🥲🥲

Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.

دوستان بد نیست ووت بدینا والا 🥲🥺
خیلی کمهههههه خیلیییییییی💖💖
دلم نمی خواد شرط ووت بذارم🥲🥲

💖💖💖

💖 Alone 💖 kookv 💖Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora