با خوشحالی به سمت تاکسیای که طرف دیگهی خیابون متوقف شده بود، دوید اما دیدن تنها یک صندلی خالی برای نشستن، باعث شد مسیر رفته رو با ناامیدی برگرده.
/ ببخشید! فکر کنم باید همینجوری بریم به خاطر بارون ماشین گیر نمیاد.
خودش بیشتر اوقات پیاده به خونه برمیگشت اما فکر میکرد پیادهروی برای جفت هیت شدهاش چندان راحت نباشه.
= اشکال نداره، بریم!
چانیول همونطور که تکیهاش رو از دیوار پشت سرش میگرفت، گفت و جلوتر از کریس به راه افتاد.
طبق عادت راهی که به خونهی خودشون ختم میشد، رو در پیش گرفته بود و اصلا حواسش نبود که این بار مقصدش متفاوته.
/ باید از این کوچه بریم.
با برخورد ضربهی کوتاهی به شونهاش به خودش اومد و گیج شده به کریس نگاه کرد.
/ به نظرم بهتره پیش هم باشیم تا گم نشی.
کریس با لبخند بزرگی که صورتش رو پوشونده بود، گفت و گونههای چانیول رنگ گرفت، احتمالا به خاطر سرمای هوا!
خب نمیدونست درست حس کرده یا نه ولی آلفا مثل بچهها باهاش رفتار کرده بود.
بچهای که ممکن بود گم بشه.
برخلاف انتظارش حرف آلفا بهش بر نخورده بود که هیچ، خوشش هم اومده بود.
شاید چون بقیه به این موضوع توجهی نداشتن، حتی پدر و مادرش!
طی مدتی که منتظر تاکسی بودن، سعی کرده بود با محل اقامت والدینش تماس بگیره اما در نهایت فقط منشی پدرش جوابش رو داده بود و گفته بود بهشون اطلاع میده که چانیول زنگ زده.
اگه خبر نمیداد هم مهم نبود چون همین الان به راهنماییشون نیاز داشت نه بعدا.
کریس نیمنگاهی به امگای کنارش انداخت. فرومونش گرفته و غمگین به نظر میرسید.
/ کولهات سنگینه، من برات میارمش!
دستش رو دراز کرد تا کولهپشتی چان رو ازش بگیره. ممکن بود دلیل ناراحتی امگاش، خستگی و ضعف جسمانی باشه.
= نه خوبه، سبکه!
با اینکه کمرش از فشار وزن کیف، به جلو خم شده بود، درخواست کریس رو رد کرد.
/ زیاد حرف نزن و بدش به من!
لحن دستوری آلفا و اخم ظریف بین ابروهاش، چانیول رو به خنده انداخت.
= حالا شدی همون کاپیتان بسکتبالی که روز اول دیدم!
همونطور که کیفش رو به کریس میداد، گفت.
/ چطور؟ مگه چجوری بودم؟
چانیول ژست متفکری به خودش گرفت.
= یه کم بداخلاق؟!
YOU ARE READING
⛓جـدا نــشـدنــی⛓
Fanfiction⤦ فیکشن: 𝐈𝐍𝐒𝐄𝐏𝐀𝐑𝐀𝐁𝐋𝐄 ♡⃕ کاپلهای اصلی: کریسیول، سکای ♡⃕ کاپلهای فرعی: چاکی (چا اون وو×راکی)، سورپرایز ⤦ ژانر: امگاورس، تخیلی، رمنس، امپرگ ⤦ نویسنده: 𝐌𝐨𝐨𝐨𝐝_𝐤𝐢𝐥𝐥𝐞𝐫 ⤦ طراح کاور: 𝐇𝐚𝐫𝐚𝐭𝐚𝐡𝐮𝐠 ⤦ آپ: براساس شرط ووت ⊹ خـلاص...