سلام دوستان!
امیدوارم حالتون خوب باشه :))
بعد از یه وقفهی چند ماهه بالاخره برگشتم!
شاید خیلیها داستان رو فراموش کرده باشن پس با پارت یادآوری شروع میکنم.
معذرت میخوام اگه تو این مدت اذیت شدین❤
ممنون میشم ووت بدین تا بدونم چقدر برای ادامهی فیک مشتاق هستین!
***
مقدمه
ژانر امگاورس رو توضیح دادم که خودتون حتما باهاش آشنا هستین. و همچنین نکات خاصی (قسمتهای بولد شده) که خودم به این ژانر اضافه کردم و تو داستان نقش مهمی دارن. اگه حوصله داشتین بخونیدشون.
پارت 1 تا 5
کودکی جونگین
پارت 1: جونگین پسر 6 سالهای هست که همراه مادرش تو سئول زندگی میکنه. آقای کیم؛ پدر جونگین، تو شهر اینچئون کار میکنه و هر چند ماه یک بار میتونه به خانوادهاش سر بزنه.
با نزدیک شدن فصل پاییز، آقای کیم یک هفته مرخصی گرفت تا تو جشن کلاس اولی پسرش حضور داشته باشه. ولی با وجود بیماریش که دیگه حتی داروها هم اثری روش نداشتن، علی رغم میل باطنیش تصمیم گرفت زودتر به اینچئون برگرده تا جونگین متوجه حال بدش نشه.
جونگین که از دوباره دیدن پدرش خوشحال شده بود از آقای کیم خواست کنارش بخوابه و براش قصه بگه.
« تو یه روستای کوچیک یه بچه گرگ با خانوادهاش زندگی میکرد. خانواده گرگ کوچولوی قصهی ما قوی و مهربون بودن. اونا خیلی گرگ کوچولو رو دوست داشتن. انقدر که بقیه گرگا به گرگ کوچولو حسودیشون میشد. گرگ کوچولو همینجور بزرگ و بزرگتر شد. همه میدونستن گرگ قصهی ما یه گرگ قوی مثل پدر و مادرش میشه. خود اون بچه گرگ هم همین فکر رو میکرد...»
پارت 2: جونگین با صدای دعوای پدر و مادرش بیدار شد. چیز زیادی از صحبتهاشون نفهمید، جز اینکه آقای کیم میخواد بره و همین باعث شد گریهاش بگیره. دلتنگ و ناراحت به آغوش پدرش پناه برد و ازش خواست بهش قول بده کنارش میمونه.
YOU ARE READING
⛓جـدا نــشـدنــی⛓
Fanfiction⤦ فیکشن: 𝐈𝐍𝐒𝐄𝐏𝐀𝐑𝐀𝐁𝐋𝐄 ♡⃕ کاپلهای اصلی: کریسیول، سکای ♡⃕ کاپلهای فرعی: چاکی (چا اون وو×راکی)، سورپرایز ⤦ ژانر: امگاورس، تخیلی، رمنس، امپرگ ⤦ نویسنده: 𝐌𝐨𝐨𝐨𝐝_𝐤𝐢𝐥𝐥𝐞𝐫 ⤦ طراح کاور: 𝐇𝐚𝐫𝐚𝐭𝐚𝐡𝐮𝐠 ⤦ آپ: براساس شرط ووت ⊹ خـلاص...