میشه ووت بدید؟🥺
دوباره با به یاد آوردن اون صحنه گونه هاش گر گرفتن و لبخند مسخره ایی روی لب هاش شکل گرفت. کل روز رو به دیروز فکر میکرد، بعد کلاس امروز قرار بود سونگ مینو ببینه.
البته سونگ مین نمیدونست ولی دیروز بهش گفت که میتونه توی کلاب نزدیک به اینجا پیداش کنه.بعد تموم شدن این کلاس تقریبا نزدیکای دو ظهر بود و قلبش پر میکشید تا اون پسرو دوباره ببینه پس بی هیچ مقدمه ایی وسایلشو جمع کرد و به ته سو گفت که امروز نمیتونن با هم برن بیرون و بجاش به کلاب میره، ته سو هم گفت که باهاش میاد.
تمام مدت با ذوق مشغول درست کردن لباس و آرایش صورتش توی دستشویی دانشگاه بود. حس علاقه ایی به اون پسر توش شکل گرفته بود و بعد از اینکه سونگ مین اولین بوسه اشو ازش دزدید باعث شد که باورش کنه و هرچی نسبت به احساساتش شک داشت رو به یقین تبدیل کرد.ته سو تمام مدت دستش مینداخت و بهش تیکه های خنده دار مینداخت از اینکه اولش از اون متنفر بود و حالا داره برای دیدنش دیوونه میشه. تمام زمان رسیدن به کلاب به این منوال گذشت ولی وقتی وارد کلاب شد تمام تصوراتش از بین رفت و دود هوا شد.
سونگ مین رو خیلی راحت میشد بین دو تا دخترایی که دوطرفش روی مبل نشسته بودند تشخیص بده. از اونجایی که سونگ مین به تازگی کلاب رو خریده بود پس مشکلی از تایم خوش گذرونی هاش نداشت و توی هر ساعتی هرچی امر میکرد براش فراهم میشد. ته سو با دیدن صحنه روبه روشون نگاهی به چهره ناراحت و خشک زده مین هی انداخت و دستشو گرفت:"بیا بریم، اون عوضی تر از این حرفا بنظر میرسید."
مین هی بغضشو قورت داد، این تاوان همه اون پس زدناش بود. دستشو مشت کرد و برخلاف حرف دوستش به سمت سونگ مین دوید. سونگ مین متوجه اش شد و با دیدنش دختری که روی پاش بود و میبوسید رو کنار زد و گفت:"ببین کی اینج.."
هنوز حرفش تموم نشده بود که سیلی محکمی صورتش رو سرخ کرد ولی پوزخندی زد و دوباره به چهره روبه روش خیره شد:"حتما باید خیلی با دیدن این صحنه اذیت شده باشی!"
تیکه ایی که انداخت باعث میشد قلب دختر روبه روش بیشتر بشکنه. مین هی پوزخندی زد و نگاهی به لباس های کوتاه و بدن های سفید اون دختر ها انداخت و گفت:"مثل اینکه فقط یکیو میخواستی تا باهاش بخوابی و فهمیدی که من به این راحتی ها دم به تله نمیدم. حالا هم برگشتی پیش جنده هات.."
یکی از دختر ها حالت تهاجمی گرفت ولی تمام وجود مین هی به اون حسادت میکرد و همین براش کافی بود. سونگ مین دست ظریف مین هی رو گرفت و نوازش کرد:"باور کن اینجوری نیست ولی تو هم میتونی دوباره نظرمو جلب کنی مثل همون کاری که من باهات کردم!"
مین هی چند دقیقه توی چشم های سونگ مین خیره شد. جونگکوک که تا همین الان هم کل ماجرا رو دیده بود تکیه ایی به کانتر بار داد و گفت:"امشب اینجا باشید، پارتی بزرگی داریم."
YOU ARE READING
Drugs | Kookv
Fanfiction"کاش میشد برگردم به اون روزی که دیدمت..کاری میکردم که هیچ وقت چشمم به چشمت نخوره جئون جونگکوک." تهیونگ با چشم های پر از اشک گفت و نمیدونست که قلب جونگکوک با هر کلماتش هزار بار تیکه تیکه شد. کاپل اصلی:کوکوی کاپل های فرعی:یونمین، نامجین و یک کاپل است...