৳ 𝙽𝚎𝚠 𝙲𝚊𝚖𝚎𝚛𝚊

93 26 6
                                    

-دوربین جدید-

صدای فلش، باعث شد نگاهشو از مانیتور بگیره و روش به سمت جایی که مطمئن بود ازونجاست برگرده. این شاید صدمین باری بود که از صبح این صدا رو شنیده بود. چند ساعت اول بخاطر یهویی و غیر منتظره بودنش کمی شوک میشد اما حالا بعد از شنیدش برای صدمین بار، دیگه از غیر منتظره بودن دراومده بود و واسش عادی شده بود.
+میشه بگی چیکار داری میکنی چانیول؟ از دیشب که این دوربینو گرفتی، یه سره داری باهاش عکس میگیری. قبول اصلا جدید خریدی و ذوقشو داری، ولی نظرت راجع به عکس گرفتن از یه سوژه ی عکاسی جدید چیه؟ اصلا چرا عکاسی از طبیعت و امتحان نمیکنی؟
روی صندلی چرخید و روشو کاملا به چان داد. با دیدنش که تمام مظلومیتشو تو چشماش ریخته بود و بهش زل زده، فهمید که حرفاش کوچک ترین تاثیری نداشته و شاکی تر ادامه داد:
+قبلا هم زیاد ازم عکس میگرفتی، ولی از دیروز دیگه غوغا کردی. اصلا میدونی چقدر عکس گرفتی ازم؟ اگر از کل روزمره‌م، فیلم هم میگرفتن، اینطوری که تو از لحظه به لحظه‌ش عکس گرفتی، کامل نمیشد.
چان با دیدن صورت کیوت کیونگسو که با چشمای درشت شده سرش غرغر میکرد، دوربینشو بالا آورد و عکس تازه ای گرفت. بنظرش این لحظه اونقدر بامزه بود که میتونست با تمام پاپیا و بچه های دنیا سر کیوت ترین بودن رقابت کنه.
با بلند شدن دوباره ی صدای اعتراض کیونگ، بلند خندید و خواست چیزی بگه تا پسر کیوتش دخلشو نیاورده:
-هیسسسس هیچی نگوها، اعتراض پذیرفته نمیشه. میدونی توی اون دوربین چقدر عکس ازت داشتم؟ و من چیکار کردم؟ با سهل انگاری و دست و پا چلفتی بودن تمام، انداختمش تو رودخونه.
با به یاد آوردن دیروز ناخودآگاه صورت و لباش آویزون شدن و صداش تحلیل رفت و آهی از بین لباش خارج شد.
اما خیلی سریع، تغییر حالت داد و با شوق و ذوق خاصی لب زد:
-اما عیب نداره. دیگه کاریه که شده. خوشبختانه ۴ سال پیش خیلی زود تونستم مختو بزنم و الان دوس پسرمی، وگرنه مجبور میشدم مثل یه استاکر، دنبال کراش دست نیافتنیم راه بیفتم و یواشکی ازت عکس بگیرم. خب صددرصد اگر تو همچین موقعیتی بودم، الان خودمم همراه با دوربین تو رود هان بودم. یا جفتمون غرق میشدیم یا نجات پیدا میکردیم. چون قطعا جمع کردن اون آرشیو راحت نبوده که به این آسونی ها از دستش میدادم.
دستی توی موهاش کشید و لبخند پر از فخری رو لبش اومد:
-در هر صورت خوشحالم که تو دوس پسرمی و مجبور به انجام اون کارا نشدم و به جاش میتونم با این دوربین جدید، بی دردسر، ازت کلی عکسای جدید بگیرم. تازه این کیفیت لنزش از قبلی هم بهتره و میتونه جزئیات بیشتری ازت‌ رو ثبت کنه.
الانم زیاد باهام صحبت نکن که وقت ندارم. باید تند تند و فشرده ازت عکس بگیرم تا جبران آرشیو ارزشمند از دست رفته ی این سال هام بشه.
با کش اومدن لبهاش بخاطر لبخند عمیقش، دوباره دوربینشو بالا آورد تا تصویر جدیدی از صورت دوس پسرش که دیگه شاکی نبود و حالا با چشمایی پر از احساس بهش نگاه میکرد رو ثبت کنه.

ووت و نظر فراموش نشه🤍

𓁹𝑪𝒉𝒂𝒏𝒔𝒐𝒐𝒊𝒔𝒎 𝑰𝒎𝒂𝒈𝒊𝒏𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏𝒔𓁹Where stories live. Discover now