৳ 𝙷𝚎𝚊𝚍 𝚝𝚘 𝚝𝚑𝚎 𝙰𝚒𝚛

65 19 5
                                    

- سر به هوا -

-وول نخور انقدر.
+لازم نیست یول، خوب.... آخخخ
چپ چپ نگاهش کرد و با اخم لب زد:
-آره مشخصه خوبی، انقدر سر به هوایی که همیشه دست و پاهات آسیب دیده.
+من خیلی آروم داشتم راهمو میرفتم، اینکه یه عوضی ای میوه ی له شده انداخته بود کف پیاده رو و پای من پیچ خورد تقصیر من نیست، اینو که میدونی؟
-به جای بی حواسی و سرتو تو گوشی کردن، میتونی نگاه کنی پاتو کجا داری میذاری، اینم که میدونی؟
سو خم شد و بوسه ی سریعی رو لبای یول گذاشت.
-هی الان با اینکارت داری میگی ساکت شم؟
سو با خنده ی کنترل شده ای، سرشو به نشونه ی نفی به چپ و راست تکون میداد. بی خبر از چشمای شیطونش که همه چیو زودتر لو داده بود.
یول پاشو رها کرد و از بالا گوشی سو رو از دستش کشید و روی میز گذاشت. جفت دستهاشو رو پهلوی سو گذاشت و خیلی سبک، مثل یه گونی آرد بلندش کرد و رو دوشش انداخت.
سو از ته دل ریسه میرفت و دست و پا میزد. به سختی وسط خنده هاش نفس پیدا میکرد تا بخواد که پایینش بذاره. یول اما با اسپنک محکمی به باسنش لب زد:
-هیسسس آروم، الکی تقلا نکن که امشب قراره تاوان تمام اذیت کردنای دوس پسرتو بدی.
و بعد با رسیدن به تخت، بدن سو رو روی تخت پرتاب کرد و خودشم روش خیمه زد.
با شنیدن حرف سو، جری تر شد و بی طاقت لباشو میمکید و گاز میگرفت.
+با کمال میل حکمو میپذیرم عالیجناب.

ووت و نظر فراموش نشه☁️🧡

𓁹𝑪𝒉𝒂𝒏𝒔𝒐𝒐𝒊𝒔𝒎 𝑰𝒎𝒂𝒈𝒊𝒏𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏𝒔𓁹Where stories live. Discover now