┨Chapter 12├Mi Puppy

942 278 114
                                    

چند ضربه به در زد و وارد شد.

کریس نگاهش رو بالا کشوند و به مرد بلند قامتی که وارد دفتر کارش شده بود چشم دوخت.

-سلام

پسر عموی بزرگتر از پشت میز بلند شد و به سردی سر تکون داد.

-خوش اومدی.

چانیول داخل رفت و در رو به آرومی بست‌.

-حالت چطوره؟

کریس لبخند بی رنگی زد.

-خوبم

چان نزدیک رفت و با خجالت ریزی روی مبل مقابل میز نشست.

-کاری داشتی؟ برای نقشه هات مشکلی پیش اومده؟

چانیول بزاقش رو بلعید و انگشت هاش رو تو هم قفل کرد.

-نه اومدم یه کم حرف بزنیم.

کریس یه تای ابروش رو بالا پروند.

-در مورد چی؟

مرد کوچکتر بازدمش رو رها کرد و با جدیت لب زد:

-راجع به بکهیون.

-ما قبلا حرفامون رو زدیم چانیول

مرد هومی گفت و لب باز کرد:

-اما حل نکردیم. من واقعا میخوام ازت پسش بگیرم.

کریس پشتش رو به مبل تکیه داد.

-چانیول نمیتونم بهت پسش بدم. قبلا هم بهت گفتم اون دیگه مال منه.

چان لبش رو کج کرد و با مکث کوتاهی زمزمه کرد:

-میخوامش، خیلی میخوامش.

-متاسفم

چانیول لبش رو گزید.

-مگه نمیخوای با جیسو ازدواج کنی؟

-آره اما دلیل نمیشه هایبریدمو به تو بدم.

-با خودت هم نمیتونه زندگی کنه.

کریس سرش رو به نشونه دونستن تکون داد.

-نگران نباش به اونجاش فکر کردم.

چان تلخندی زد.

-آره خب میتونی ازش توله کشی کنی...یه نژاد اصیله و پولش وسوسه ات کرده مگه من؟

اخمهای کریس تو هم رفتن و با عصبانیت به چشمهای لبریز از تمسخر چان زل زد.

-به تو ربطی نداره.

-اون حیوون نیست.

-میدونم

چان کمی مکث کرد تا تن صداش رو بالاتر از حد معمول نبره.

-پس حتی اگه صاحب فرزند بشه نمیتونه با خواسته خودش به تو بده.

-نگران نباش.

"Mi Puppy"[Complete]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang